1. خانه
  2. /
  3. کتاب به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی

کتاب به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی

3.6 از 1 رأی

کتاب به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی

The Gradual Death of a Dream
انتشارات: نشر نظر
٪15
60000
51000
درباره ابوالفضل شاهی
درباره ابوالفضل شاهی
ابوالفضل شاهی (متولد ۳ ۱۳۵) هنرمند ایرانی است که با زمینه قرار دادن هنرهای سنتی آثار معاصری خلق کرده‌است. لیسانس خود را در رشته ارتباط تصویری دانشگاه آزاد و فوق لیسانس خود را در رشته ادیان و عرفان از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران اخذ کرده‌است. ابوالفضل شاهی محله سرسنگ شهر کاشان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه معارفی و سپس دوران متوسطه خود را در دبیرستان محمودیه همین شهر ادامه داد. از دانشگاه آزاد تهران مرکز در رشته گرافیک در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شد اما علاقه‌اش به هنر سنتی پای او را به حوزه الهیات کشاند و تحصیل خود را در مقطع کارشناسی ارشد در سال ۱۳۹۱ در رشته ادیان و عرفان از دانشکده علوم و تحقیقات تهران به پایان رساند. در مصاحبه‌اش در دوهفته‌نامه تندیس (فروردین ۱۳۹۲) می‌گوید: آثارم را در ادامه زیبایی‌شناسی مکتب سقاخانه دنبال می‌کنم با این تفاوت که از نظر من بخش محتوایی هنر سنتی را نباید فدای جذابیت‌های فرمیک کرد. این ایده مرکزی شاهی در عرصه‌های مختلف و در برهه‌های متفاوت، تغییر چندانی نداشته، او احیای سنت در کانتکست معاصر را در گرافیک، مجسمه، نقاشی، عکس،فیلم مستند و چیدمان دنبال کرده‌است. از جمله آثار معماری که با نظارت او مرمت و احیا شده‌اند می‌شود به خانه منوچهری کاشان اشاره کرد که در فاصله سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۰ انجام شده‌است. در سال ۱۳۹۷ نیز چیدمان فرش‌های شاهی در موزه فرش تهران به نمایش در آمد. از فعالیت‌های مطبوعاتی او می‌شود به مشارکتش در شکل گیری مجله ایرانگردی همشهری سرزمین من اشاره کرد.
دسته بندی های کتاب به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
قسمت هایی از کتاب به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی

هر صبح جمعه پدرم می آمد بالای سر من و می گفت: «پاشو دیر شد»، می گفتم: «کجا؟» می گفت: «مشهد قالی» می گفتم:«مشهد که هفته پیش بودیم» کمی مکث می کرد و می گفت: «شاهسواران» می گفتم: «سه هفته پیش رفتیم»، بعد می گفت: «زنگوبر، زنگوبر تا حالا نرفتیم، هنجن هم خوبه، خیلی وقته که نرفتیم» بالاخره من تسلیم می شدم و به دنبال او راه می افتادم. بسیاری از عکس هایم از بقعه های چند صد ساله، حاصل همان تسلیم است. بقعه هایی که دیگر نیستند، آن ها در طوفان نوسازی و ساخت حسنیه های بتونی در چند سال اخیر محو شدند. به هر روی، شور او عادت من شد و شوق او به آبادی های دیریاب در جان من باقی ماند. هنوز هم هر وقت مرا دوربین به دست می بیند، بی درنگ می گوید عکاسی شکار لحظه هاست. ایران دوستی من ارثی است که از او دارم. ولی منطق این دلدادگی برایم روشن نیست. عقلم در شرح آن می ماند. از این محدوده بیرون تر که می روم، کور می شوم. به هر کدام از همسایگان غیر ایرانی که رفته ام شوق عکاسی در من بیدار نشده و دوربین من در تمام طول سفر در غلاف مانده است. آنجا هیچ چیز مرا بر نمی انگیزد. بی شک آن ها زیبایی خود را دارند و همه چیز در جای مناسب خود قرار گرفته است... پس دیگر به من نیازی نیست. من تضاد را ثبت می کنم. جای خالی من اینجاست؛ زیرا اولین کار هنرمند؛ شناخت خود در جهان است.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی" ثبت می‌کند