رمانی خارق العاده.
مخاطبینی که به داستان های اندیشمندانه با جزئیات تاریخی موشکافانه علاقه دارند، از این کتاب لذت خواهند برد.
یک داستان معمایی تاریخی مهیج و بلندپروازانه با کاراکترهایی دلنشین.
پدرم مجبور بود برایم قصه بگوید، چون من فرصت دیدن و شناختن مادرم را نداشتم. او دو روز مانده به بیست و یک سالگی اش از پیش ما رفت، و من فقط چهارساله بودم. سل به کشتنش داد، اما پدرم به پزشکی قانونی گفت که توی گواهی فوت بنویسد «برونشیت»، چون به گمانش اینطور باکلاس تر به نظر می رسید.
فقط یک عکس وجود داشت، یک نقاشی کوچک، که پدرم داخل گردنبند قابدار طلا گذاشته بود، و برایم مثل گنج ارزشمند بود. تا این که، بله درست است، ما را مجبور کردند به دو تا اتاق در پس کوچه ای تنگ و باریک در نقطه ای از شرق لندن نقل مکان کنیم، جایی که بوی رود «تیمز» همیشه توی دماغمان بود و آمیزه جیغ های مرغ های نوروزی و صدای ملوان ها که ترانه ای همیشگی را می ساخت توی گوشمان بود، و گردنبند هم همراه با آن مرد زباله گرد ناپدید شد.
نمی دانم آن عکس کجا رفت، به درون ترک های زمان سر خورد و همان جایی رفت که اشیای گمشده هستند.
موجودش کنید دیگهههه!
بیا ازم دست دوم بخرش👀
قلم نویسنده این کتاب واقعا قشنگ و خاصه. این کتاب فقط داستان یه نفر نیست و داستان مجموعه ای از ادم هاس که در زمانهای مختلف زندگی میکنن ولی یجورایی به هم مرتبط هستن از این کتاب نباید انتظار یه شاهکار داشته باشین. تو این کتاب قرار نیست هیچ کدوم شخصیتها عالی باشن و دنیارو نجات بدن اتفاقا پر از اشتباه و پشیمونی هستن ولی با این وجود با خودشون کنار میان و به زندگی ادامه میدن در واقع میشه گفت این کتاب داستان ادمای واقعیه و در اخر باید بگم اگه واقعا ی ادم با حوصله هستین این کتاب رو بخرید