دو هزار و هفتصد و چهارده روز بعد از کابوس [او] ؛ از تاریخ نگاری زندگی من تعجب نکنید؛ عجیب نیست (لااقل برای خودم وقتی به گذشته رجوع می کنم) حضور [او] در زندگی ام آنقدر اهمیت دارد که انقلاب صنعتی در فرانسه، که البته اگر آن انقلاب مثبت ارزیابی می شود ( متأسفم که اطلاعات تاریخی ام اینقدر کم است) باید بگویم نقش [او] در زندگی ام شبیه یک کودتای مخرب بوده است؛ اگر می دانستم کدام تحول در کدام کشور به شدت ناموفق بوده مصداق عینی می آوردم تا به عمق فاجعه پی ببرید؛ برخلاف نظر روان درمانگرم که می گفت "حضورش در زندگی ات لازم بوده، تا به رشد برسی" باید خدمت تان عرض کنم، من تغییر یافته یک هیچ بزرگ بود؛ [او] مرا شکاند و دوباره سرهم کرد؛ صد البته به کمک خودم، به نیت بی نقص شدن؛ و چه ویرانه ای که از من بجا نماند!
کتاب من زنم