مردی گمان می برد همسر جوانش به وی وفادار نبوده و تصمیم می گیرد برای تلافی و جبران احساس صداقت، همان معامله را با زن بکند. مرد به سختی عذاب می کشد اما سعی دارد با توجیه هایی هم چون این که: بهار تمام حقوق خویش را خرج دیگری می کند، مدت ها با تلفن حرف می زند، بوی عطرهای ناآشنا از لباسش به مشام می رسد و.... خود را قانع کند. هنگامی که دیگر منجلاب، همۀ وجودش را فراگرفته، درمی یابد که در تمام این مدت، بهار نازنین اش سعی داشته او را با یک مهمانی جشن تولد، غافلگیر کند. اما بهار رفته و تنها دلتنگی و پشیمانی برجای مانده است. این کتاب دربردارندۀ 9 داستان کوتاه تحت پاره ای از این عناوین است: صبح روز هفتم؛ خیانت؛ مردی که می خواهد تصمیمی بگیرد؛ ایثار؛ و نامه.
کتاب خیانت