کتاب تابستان پانزده سالگی من اثری است به قلم ساناز قاسم زاده که بیش از هر چیز در آن، زندگی کردن و لمس نبض حیات را در تک تک لحظه ها یادآور می شود. نویسنده، روزمره را چیزی سوای زندگی نمی داند و در عین حال به خواننده القا می کند که از خود بپرسد، آنچه به نام روزمزه انجام می دهیم و از کنارش می گذریم، آیا همان عصاره و مفهوم زندگی نیست؟ شهدی که در سادگی تمام به عمل آمده و ما شیرینی اش را آن طور که باید حس نمی کنیم. در عوض همواره منتظر اتفاقی عجیب و غریب هستیم که آن لحظه ی به خصوص را زندگی بنامیم. غافل از این که حیات، همان لحظات ساده و بی دغدغه یا گره خورده با نگرانی های مختلف است که به راحتی از کنار آن عبور می کنیم.
داستان تابستان پانزده سالگی من، داستان یک نوجوان است که روح آزاد او در تنگنای چارچوب های تعیین شده ی خانوادگی گرفتار آمده. خانواده ای سنتی که قوانین به خصوصی برای خود دارند و او هم باید تابع آن قوانین باشد. ولی حالا که قلب جوان و پر اشتیاق او، نخستین تپش های عشق و علاقه را تجربه کرده و برای اولین بار در زندگی اش عاشق شدن را تجربه می کند تکلیف چیست؟ اما این تنها گرفتاری ماجرا نیست و دردسرهای دیگری هم در راه است. او و خانواده اش با چند نفر خلافکار درگیر شده و اتفاق های غیرمنتظره ای را در پیش دارند. این داستان عاشقانه و پر دردسر از تابستان یک نوجوان، با نگارش گرم و صمیمی ساناز قاسم زاده در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
کتاب تابستان پانزده سالگی من