کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس

Caterpillar Summer
کد کتاب : 25299
مترجم :
شابک : 978-6004627825
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس اثر جیلیان مک دان

کتاب «تابستانی به رنگ اقیانوس» داستان تابستانی است که آدم های داستان هرگز آن را فراموش نخواهند کرد.


در اصل این کتاب یک داستان زیبای خانوادگی است که بر روی مضامینی چون بخشش و دوستی تمرکز دارد
گربه و برادرش مرغ همیشه پیوند بسیار خاصی داشته اند - گربه یکی از معدود افرادی است که می تواند مرغ را راضی نگه دارد. او کسی است که می داند مرغ به چه چیزهایی نیاز دارد. از آنجایی که مادرشان مجبور شده بود پس از فوت پدرشان دو برابر کار کند تا خانواده آنها را سرپا نگه دارد ، گربه وظیفه حفظ خانواده را به دوش می کشیده است.

وقتی سفر تابستانی طبق برنامه پیش نرود ، گربه و مرغ در نهایت سه هفته را با پدربزرگ و مادربزرگ هایی که هرگز نمی شناختند سپری می کنند. برای اولین بار پس از سالها ، گربه این فرصت را پیدا می کند که دوباره بچه شود. در اصل داستان سفری را روایت می کند که نشان می دهد با کنار هم بودم می شود تنش های درونی را بهبود بخشید.
جیلیان مک دون نویسنده کتابهایی برای کودکان 8-12 ساله است.

کتاب های بعدی او عبارتند از: «ملکه زنبور عسل و من» (2020) و «این ستاره های بدشانس» (2021).

کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس

جیلیان مک دان
جیلیان مک دان نویسنده ی معاصر آمریکایی است.
نکوداشت های کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس
This absorbing, heartfelt novel seamlessly blends the challenges of life with a neurodivergent child into a story of one tween’s burgeoning self-awareness as she figures out how to reclaim her childhood.
این رمان جذاب و صمیمانه ، چالش های زندگی با یک کودک عصبی را روایت می کند.
New York Times Book Review New York Times Book Review

A sweet summer story that middle grade readers will appreciate
یک داستان شیرین تابستانی که خوانندگان کلاس متوسط ​​از آن استقبال خواهند کرد
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس (لذت متن)
بیشتر روزها کت با مراقبت از جوجو مشکلی نداشت. این تقصیر جوجو نبود که بعدازظهرها به کت نیاز داشت. تقصیر مامان هم نبود که همیشه کار می کرد. تقصیر خانوادهٔ کریشنامورتی هم نبود که به خاطر شغل جدید مامان ریشی به جورجیا رفته بودند. تقصیر هیچ کس نبود، ولی کت دیگر درخشش آفتاب را در خودش حس نمی کرد.

هنوز کامل روی خود را برنگردانده بود که کسی دستش را گرفت و فشار داد. کت گفت: «سلام، جوجو.» و پشت جوجو را نوازش کرد تا اینکه بالاخره جوجو دستش را ول کرد. کت خودش را عقب کشید تا صورت او را ببیند. جوجو از آن بچه هایی بود که می شد از حالت چهره اش فهمید روزش را چطور گذرانده است. وقتی جوجو روز خوبی را پشت سر گذاشته بود، لبخندی می زد که باعث می شد چشم های قهوه ای اش جمع شوند و آن وقت کت نمی توانست در جوابش لبخند نزند. جوجو مشت بسته اش را در سکوت جلو آورد: «این برای توئه، یه کرم ابریشم!»

کت ابروهایش را بالا برد. آخرین روز مدرسه همراه با بی نظمی بود و جوجو بی برنامگی را دوست نداشت. «مطمئنی؟ مشکلی پیش نیومد؟» جوجو دوباره نگاهی به کت انداخت و کمی اخم کرد: «وقتی میزهامون رو مرتب می کردیم، خیلی سروصدا شد، ولی من اون قدر تنفس شکمی انجام دادم تا آروم شدم.» او نفس عمیقی کشید و شکمش را جلو آورد، بعد هوا را محکم از دهان به بیرون داد. «آفرین که از این فوت وفن ها استفاده می کنی!» کت سرتاپای جوجو را برانداز کرد. رد خامه روی چانهٔ جوجو خشک شده بود و روی گرمکنش، لکی خاکستری افتاده بود، اما درکل، حالش خوب به نظر می رسید. تمیز کردن کثیف کاری، آسان تر از خوب کردن حال بد بود. جوجو باعجله از پله ها پایین رفت و هم زمان، کاردستی های کلاس هنر و برگه های کاغذ، مثل طوفانی کاغذی از کوله پشتی اش به بیرون پرواز کردند.

کت آهی کشید. درست بود که جوجو مدرسه را از سر گذارنده بود، اما هنوز برای انجام یک سری کارها به کت احتیاج داشت. کت درحالی که کاغذهای او را جمع می کرد، صدایش زد: «صبر کن. زیپ کیفت رو نبستی.» جوجو چرخید و برگه های بیشتری روی پله ها ریخت. او با صدای بلند اعلام کرد: «این ها تموم کارهایی هستن که امسال کردم.»