این آجیل عبارت بود از : توت، نخودچی، فندق، پسته، نقل، کشمش و بادام که برای رفع گرفتاری ها و مشکلات و مهمات نذر می کردند و از شرایط آن بود که سه یا پنج یا هفت شب جمعه آخر ماه یا زیادتر، حلال ترین پول خود را به مقدار نذر در دست گرفته به آجیل فروشی که دارای تمام شروط نظافت و ایمان و داشتن دکان رو به قبله و اسم علی یا محمد یا دیگر ائمه باشد داده بدون تکلم و گفت و شنید، که سکوت از جمله آداب این کار بود آجیل را گرفته صلوات گویان به خانه برده با آداب خود مشغول پاک کردن بشوند و در پاک کردن آجیل که دست و مکان و جامه و بدن پاکیزه بوده جنب و حایض در آن دخالت نداشته باشد و…
میدان پاقاپوق به یک حساب چهارمین و به حساب دیگر، که میدان مشق را هم داخل نماییم پنجمین، میدان عمومی تهران محسوب می گردید، حساب میادین را بسته مطالب خود درباره آنها به پایان می بریم. این میدان که نام اولش پاقاپوق بود و بعدش به میدان اعدام و آخرش به میدان محمدیه تغییر اسم داد، میدانی تقریبا در خارج شهر در جنوب غربی تهران، انتهای خیابان جلیل آباد بود که سابقا اعدام محکومین به مرگ، در آن صورت می گرفت.
نام قاپوق از آن روی آن آمده بود که در وسط آن (محل فعلی حوض) تپه یی از خاک قرار داشت که بر بالای آن ستون گرد کوتاهی از آجر ساخته بودند که مجرمین را در پای آن سر می بریدند و با خراب شدن تدریجی اش که جایش تختگاهی دیواردار ساخته شده بجای ستون آجری تیر چوبی در آن کار گذاشته شد، تا بعدها که با پیدایی مشروطه و تمدن و قوانین جدید و آنکه سربریدن علامت توحش و مای بی آبرویی می گردید، دار و طناب جانشین آن گشته محلش نیز از آنجا به باغشاه و سپس به توپخانه تبدیل گرفت تا امروزه که پنهانی و دور از انظار انجام می شود.