کتاب خانه گرد

The Round House
کد کتاب : 255
مترجم : مانا کوشانفر
شابک : 978-600-925-388-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
زودترین زمان ارسال : ---

برنده ی جایزه ی ملی کتاب آمریکا سال 2012

معرفی کتاب خانه گرد اثر لوییز اردریچ

در یکی از روزهای بهار سال 1988، به زنی در ملک شخصی اش در ایالت داکوتای شمالی حمله می شود. جزئیات کمی از روند ارتکاب این جنایت در دسترس است چرا که جرالدین کوتس دچار شوک شده و مایل نیست این خاطره را برای پلیس، همسرش بازیل و یا پسر سیزده ساله اش، جو، تعریف کند. در طول یک روز، زندگی جو به شکل غیرقابل جبرانی تغییر می یابد. او تلاش می کند تا حال مادرش را بهبود بخشد اما جرالدین حاضر به ترک تختش نیست و انگار به پرتگاهی از انزوا و تنهایی افتاده است. جو که به شکل فزاینده ای احساس تنهایی می کند، خود را مجبور به ورود به دنیای بزرگترها می یابد؛ دنیایی که هنوز برای آن، آمادگی لازم را ندارد. درحالی که پدرش، که قاضی است، تلاش می کند تا عدالت را در وضعیتی سخت و بغرنج اجرا کند، جو از تحقیقات رسمی ناامید شده و تصمیم می گیرد تا به همراه دوستان قابل اعتمادش، کپی، زک و انگوس، جواب های خود را پیدا کند. این تصمیم، ابتدا آن ها را به خانه ی گرد، مکانی مقدس برای عبادت اوجیب وه، می کشاند. اما این تازه آغاز ماجراست.

کتاب خانه گرد

لوییز اردریچ
لوییز اردریچ، زاده ی 7 ژوئن 1954، مولف، رمان نویس، شاعر و نویسنده ی کتاب های کودکان اهل آمریکا است.اردریچ متولد مینه سوتا است و در واپتون بزرگ شده است؛ جایی که مادرش که نیمه فرانسوی-آمریکایی و نیمی اوجیبوی است و پدرش، که یک آلمانی-آمریکایی است، در مدرسه ای خسته کننده که توسط دفتر فعالیت های سرخپوستان اداره می شد، تدریس می کردند. او در دارتموت به مدرسه رفت و آنقدر ساکت بود که به نظر می رسید از سنگ تراشیده شده باشد.
نکوداشت های کتاب خانه گرد
Wise and suspenseful.
هوشمندانه و پرتعلیق.
Chicago Tribune Chicago Tribune

Haunting.
به یاد ماندنی.
People People

One of Erdrich’s most suspenseful novels.
یک از پرتعلیق ترین رمان های اردریچ.
BookPage BookPage

قسمت هایی از کتاب خانه گرد (لذت متن)
حالا که ترس را می شناختم، می دانستم که دائمی نیست. هرچه قدر هم که قدرتمند بود، بالاخره من را رها می کرد. می گذشت.

من در جلوی درگاه در سایه فرو رفته ایستاده بودم و با اشک هایم فکر می کردم. بله، اشک ها می توانند افکار باشند، چرا که نه؟

آفریننده ما را برای یکدیگر خلق کرد. من این جا، زلیا آن جا. خطای انسانی باعث ایجاد فاصله میان ما بود. اما دل هایمان به اراده ی الهی گوش سپرده بود.