با طنزی سیاه و فوق العاده... اگان، دارای چشم [و دید]یک طنزپرداز و قلب یک نویسنده ی رمان های عاشقانه است.
تهییج کننده ی قوه ی ادراک و تکان دهنده... مثل یک آلبوم موسیقی استادانه.
اثری مدرن اما کلاسیک در ادبیات داستانی آمریکا.
بعضی صبح ها... کنار میز آشپزخانه می نشینم و درحالی که نمک ها را روی موهای دستم می ریزم، حسی در من ایجاد می شود: دیگر تمام است. همه چیز بدون من گذشت و رفت.
مکث باعث می شود فکر کنی که آهنگ دارد تمام می شود. اما وقتی می فهمی تمام نشده است، نفسی به راحتی می کشی. ولی یک دفعه آهنگ واقعا تمام می شود، چون بدیهی است که هر آهنگی تمام می شود، و آن. موقع. پایان. واقعا. اتفاق. افتاده. است.
مرز مشخصی بین فکر کردن درباره ی کسی و فکر کردن درباره ی فکر نکردن درباره ی کسی وجود دارد. اما اگر مجبور بشوم، صبر و خودداری لازم را دارم که برای ساعت ها [یا روزها] روی این مرز راه بروم.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
ترجمه خانم تالوصمدی خوب بود
نشر نقش جهان ترجمه خوبی داره در ضمن تعداد صفحاتش ۳۳۴ صفحه هست
کدوم ترجمه رو پیشنهاد میکنید؟
خوب و جالب بود :)
کتاب دارای روایتی غیرخطی و جابجاییهای متناوب در طول زمان چهل سال و روایت تعداد شخصیتهای زیاد است که ممکن است تنها یکی دو بار فصلی تنها به یکی از آنها مرتبط باشد، اما نویسنده چنان ارتباطی بین خواننده و شخصیتهای ناشنای هر فصل ایجاد میکند که هر شخصیت را به مثابه شخصی در زندگی واقعی خود دیده و به واسطه این روایت غیرخطی، تا دورترین و غریبترین بخش زندگی آنها دست اندازی خواهید کرد.
یک رمان مدرن با ساختار روایی پیچیده و زمان غیرخطی و جریان سیال ذهن... شبیهترین کتاب به خشم و هیاهوی ویلیان فاکنر شخصیتها خوب در اومدند به نظرم... برای افرادی که به دنبال به چالش کشیدن توانایی خودشون برای خوندن آثار ادبی هستند، توصیه میکنم من ترجمه خانم صمدی رو خوندم که بی اشکال نبود، اما بد هم نبود... ترجمه دیگه رو ندیدم