شاهکار... هیجان انگیزترین اتفاق ادبی سال.
اثری بسیار استوار و پیچیده.
شاهکار بولانیو... موفقیتی با خشونت و صراحتی شوکه کننده.
وارد خلسه شد. چشم هایش را بست و دهانش را باز کرد. آن چه را که قبلا گفته بود، بار دیگر تکرار کرد: صحرای بزرگ، شهر بزرگ، در شمال ایالت، دخترهای کشته شده، زن های به قتل رسیده.
پس همه چیز شامل کنجکاوی، صداقت و عزیزترین چیزی که داریم ناامیدکننده است. صدا گفت: بله، ولی ناراحت نباش، پایان خوبی خواهد داشت.
آن دو برای لحظه ای، در سکوت به هم نگاه کردند، انگار خواب می دیدند و رویایشان در یک مکان مشخص به هم رسیده بود؛ جایی که در آن، صدا بیگانه بود.
«پست مدرنیسم» به بخشی مهم از زندگی و سرگرمی های ما تبدیل شده است. اما «پست مدرنیسم» چه ویژگی هایی دارد؟
بیش از هر ژانر و سبک دیگر، این «رئالیسم جادویی» بود که دوران شکوفایی «ادبیات آمریکای لاتین» را در قرن بیستم تعریف کرد
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
مگه میشه ؟ ۱۲۰۰ صفحه منتظر بودم ببینم داستان قرار چطوری جمع بشه که دست آخرم اصلا جمع نشد.یک ساعتی هست که مات موندم.
- ترجمه کتاب خوبه. اساسا خود بولانیو نثر پیچیدهای نداره و ترجمهی اثر نمیتونه کار پیچیدهای باشه. این رو با سواد حداقلی و مقایسه با ترجمه انگلیسی میشه فهمید. البته من اصل اسپانیایی اثر رو نخوندم و با ترجمهی انگلیسی مقایسه کردم. بعضی جاها به وضوح غلط ترجمه شده. مثلا واژهای با املای آر یو جی رو گلیم ترجمه کرده در صورتی که باید رو انداز یا پتو ترجمه بشه. یا مثلا تکمیل رو کمال ترجمه کرده. یا مثلا مال تو رو برای تو ترجمه کرده که تا جایی که من میدونم برای تو غلطه که خیلی هم باب شده این روزها. یا مثلا ترجمهی کلمهی فاگوت به بچه پررو. یا تایم بامب به بمب زمانی به جای ترکیب مصطلح و مانوس بمب ساعتی. یا مثلا ترجمهی کلمهی پیمپ در صفحهی ۸۱۷ به معتاد که تا جایی که من اطلاع دارم یه معنای دیگه داره و در راستای سانسور هست. یا مثلا قد افراد در صفحهی ۸۵۱ که به وضوح اشتباه ترجمه شده. یعنی پنج فوت و ده اینج به صد و پنجاه و پنج ترجمه شده که مشخصا غلطه. در صفحه ۸۵۴ تقریبا نزدیک به یک صفحه قبل از پاراگراف دوم ترجمه نشده که نمیدونم چه دلیلی میتونه داشته باشه. اما در نهایت در یک کتاب هزار و دویست صفحهای، اینها غلطهای بسیار بسیار کمی به حساب میان. - کتاب در چند مورد اندک به ویراستاری نیاز داره، چون بعضی جاها با پس و پیش شدن یک کلمه، مفهوم کلا تغییر کرده. یا حتی اسم یک شخصیت رو به صورت آشکارا اشتباه به جای شخصیت دیگه نوشته. مثلا به جای مورینی نوشته نورتون ( آخر ص ۸۰ ) یا مثلا پانوشت صفحهی ۵۲۵ که غلطه و باید جای دو عبارت لاتین عوض بشه. - کتاب سانسور جدی داره و روابطی که بین افراد شکل میگیره به صورت کامل بیان نمیشه و از این بابت گاهی مناسبات بین افراد اون طور که در اصل اثر هست فهمیده نمیشه. تقریبا در تمام صحنههایی که یک زن و مرد تنها وجود دارن سانسور داریم. - آیا من این کتاب رو پیشنهاد میکنم؟ بدون شک بله و البته با در نظر داشتن دو نکته: اول اینکه ممکنه سیصد صفحهی اول کتاب براتون کسالت بار باشه و هوس کنید که دیگه ادامه ندید. ( مورد دوم ممکنه یک گونهای از اسپویل به حساب بیاد ) مورد دوم اینکه این کتاب یک پایان بسته یا یک پایان قطعی نداره. حتی شاید بشه گفت این کتاب ناتمامه. (ناتمام بودن کتاب در یادداشت انتهای کتاب رد شده و گفته شده که چنین پایانی در آثار بولانیو سابقه داره)
- ترجمه کتاب خوبه. اساسا خود بولانیو نثر پیچیدهای نداره و ترجمهی اثر نمیتونه کار پیچیدهای باشه. این رو با سواد حداقلی و مقایسه با ترجمه انگلیسی میشه فهمید. البته من اصل اسپانیایی اثر رو نخوندم و با ترجمهی انگلیسی مقایسه کردم. بعضی جاها به وضوح غلط ترجمه شده. مثلا واژهای با املای آر یو جی رو گلیم ترجمه کرده در صورتی که باید رو انداز یا پتو ترجمه بشه. یا مثلا تکمیل رو کمال ترجمه کرده. یا مثلا مال تو رو برای تو ترجمه کرده که تا جایی که من میدونم برای تو غلطه که خیلی هم باب شده این روزها. یا مثلا ترجمهی کلمهی فاگوت به بچه پررو. یا تایم بامب به بمب زمانی به جای ترکیب مصطلح و مانوس بمب ساعتی. یا مثلا ترجمهی کلمهی پیمپ در صفحهی ۸۱۷ به معتاد که تا جایی که من اطلاع دارم یه معنای دیگه داره و در راستای سانسور هست. یا مثلا قد افراد در صفحهی ۸۵۱ که به وضوح اشتباه ترجمه شده. یعنی پنج فوت و ده اینج به صد و پنجاه و پنج ترجمه شده که مشخصا غلطه. در صفحه ۸۵۴ تقریبا نزدیک به یک صفحه قبل از پاراگراف دوم ترجمه نشده که نمیدونم چه دلیلی میتونه داشته باشه. اما در نهایت در یک کتاب هزار و دویست صفحهای، اینها غلطهای بسیار بسیار کمی به حساب میان. - کتاب در چند مورد اندک به ویراستاری نیاز داره، چون بعضی جاها با پس و پیش شدن یک کلمه، مفهوم کلا تغییر کرده. یا حتی اسم یک شخصیت رو به صورت آشکارا اشتباه به جای شخصیت دیگه نوشته. مثلا به جای مورینی نوشته نورتون ( آخر ص ۸۰ ) یا مثلا پانوشت صفحهی ۵۲۵ که غلطه و باید جای دو عبارت لاتین عوض بشه. - کتاب سانسور جدی داره و روابطی که بین افراد شکل میگیره به صورت کامل بیان نمیشه و از این بابت گاهی مناسبات بین افراد اون طور که در اصل اثر هست فهمیده نمیشه. تقریبا در تمام صحنههایی که یک زن و مرد تنها وجود دارن سانسور داریم. - آیا من این کتاب رو پیشنهاد میکنم؟ بدون شک بله و البته با در نظر داشتن دو نکته: اول اینکه ممکنه سیصد صفحهی اول کتاب براتون کسالت بار باشه و هوس کنید که دیگه ادامه ندید. ( مورد دوم ممکنه یک گونهای از اسپویل به حساب بیاد ) مورد دوم اینکه این کتاب یک پایان بسته یا یک پایان قطعی نداره. حتی شاید بشه گفت این کتاب ناتمامه. (ناتمام بودن کتاب در یادداشت انتهای کتاب رد شده و گفته شده که چنین پایانی در آثار بولانیو سابقه داره)
اونقدر که تعریف میکردن خوب نبود
موافقم،هرکاری کردم نشد ارتباط بگیرم
مترجم آقای جوادی اکثر اسامی را اشتباه ترجمه کرده- مثلا فون که لقب اشرافی در نامهای آلمانی و بسیار مشهور است وون ترجمه شده -روخا که نام اسپانیایی است روجا ترجمه شده / مکانها هم به همین صورت اشتباه ترجمه شده
خیلی قشنگه
در مورد ترجمه کمی دل چرکینم.مترجمی که مث دانشمندان اینستاگرامی بجای " درد دل" کردن بارها بنویسه " درد و دل" کردن یه جای سواد عمومیش میلنگه
جالب شد چون بابت بهترین ترجمه از نشریه تجربه جایزه هم گرفته!
کاش شما هم میدونستید این وظیفه ویراستار نه مترجم. بعد از ترجمه،کتاب باید دست ویراستار,گروه بازخوانی و نمونه خوان بگذره که اگر مشکلی هم پیش امده مربوط به ناشر میشه.
رمانِ 2666 روبرتو بولانیو اثری جاهطلبانه است که حسِ وحشتناکی از توطئه در سراسر آن جاریست. کتاب به پنج فصل تقسیم شده؛ پنج داستانِ مجزا که رشتهی باریکی همهی آنها را به نوعی باهم پیوند میدهد. حوادث داستانها در بازهی زمانی و مکانی گستردهای روی میدهند؛ از سالهای جنگ جهانی تا ابتدای قرن بیست و یکم، در آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، روسیه، آمریکا و مکزیک؛ چند منتقد ادبی که به دنبال ردی از نویسندهای گمشده میگردند، خبرنگار آمریکایی که برای تهیهی گزارشی از فینال مسابفهی بوکس به مکزیک سفر میکند، شاعری همجنسگرا که در تیمارستان بستری شده، استاد فلسفهای شاهد فروپاشی و جنون خویش، جوانان آلمانی اعزام شده به جبههی جنگ، رماننویس روسِ طرد شده از جانب دستگاه استانیلیستی و در نهایت رویدادهای سانتاترزا. شهری در شمال مکزیک و مرز آمریکا که در آن در بازهای هفت ساله بیش از دویست زن و دختر مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل میرسند. بولانیو در فصل چهارم کتاب -با عنوان «فصلی دربارهی جنایات»- طی چهارصد صفحه به شیوهای هولناک و البته درخشان، به سبک گزارشات پزشکی قانونی تک به تک این جنایات را موشکافی میکند.
شبیه به هیچ کتاب دیگری نیست. عمیق،درگیر کننده،شوکه کننده
این کتاب عالیه مخصوصا اگر از جز از کل خوشتون اومده از این کتاب لذت میبرید البته خیلی از جز از کل بهتره حداقل از نظر من
خیلی جالب شد میخواستم منصرف شم ولی اینو که گفتین مشتاق شدم بخونمش ممنونم