کتاب آسترلیتز جوان

Austerlitz
کد کتاب : 21587
مترجم :
شابک : 978-6001820168
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 72
سال انتشار شمسی : 1390
سال انتشار میلادی : 2001
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه داستان خارجی مستقل سال 2002

برنده جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب سال 2001

برنده جایزه ادبی برمر سال 2002

معرفی کتاب آسترلیتز جوان اثر دبلیو جی سیبالد

کتاب «آسترلیتز جوان» رمانی نوشته ی «دبلیو. جی. سیبالد» است که اولین بار در سال 2001 منتشر شد. «ژاک آسترلیتز» در خردسالی، در تابستان سال 1939 به انگلیس برده می شود اما کشیش ولزی و همسرش که سرپرستی او را بر عهده گرفته اند، چیزی از خانواده ی واقعی اش به او نمی گویند. پس از گذشت سال ها، خاطراتی محو در ذهن او بیدار می شود و «آسترلیتز» با پیروی از غریزه ای که چیز زیادی از آن نمی داند، ردپای این خاطرات را تا دنیایی که نیم قرن پیش پشت سر گذاشت، پی می گیرد. او در آنجا با خلاء و تاریکی حاکم بر اروپای قرن بیستم مواجه می شود و تلاش می کند میراث خود را از فراموشی نجات دهد. کتاب «آسترلیتز جوان»، داستان تلاش یک انسان برای پاسخ دادن به مهم ترین معمای زندگی اش است.

کتاب آسترلیتز جوان

دبلیو جی سیبالد
وینفرد جورج سیبالد (18 مه 1944 - 14 دسامبر 2001) ، معروف به دبلیو جی سیبالد یا (یا آنطور که ترجیح می داد،ماکس سیبالد) ، نویسنده آلمانی بود. او قبل از فوت در سن 57 سالگی ،از سوی منتقدین ادبی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان زنده یاد می شد.سیبالد ادبیات آلمانی و انگلیسی را ابتدا در دانشگاه فرایبورگ و سپس در دانشگاه فریبورگ در سوئیس خواند ، و در سال 1965 مدرک دریافت کرد. او از سال 1966 تا 1969 در دانشگاه منچستر تدریس می کرد. وی برای یک سال به امید کار به عنوان معلم به سنت گالن در سوئیس بازگشت ...
نکوداشت های کتاب آسترلیتز جوان
Sebald’s celebrated masterpiece.
شاهکار تحسین شده ی «سیبالد».
Barnes

One of the supreme works of art of our time.
یکی از برجسته ترین آثار هنری عصر ما.
Guardian Guardian

A unique novel.
رمانی منحصر به فرد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب آسترلیتز جوان (لذت متن)
ما تقریبا تمام تصمیمات سرنوشت ساز در زندگیمان را در نتیجه ی تغییرات درونی کوچکی اتخاذ می کنیم که چندان از آن ها آگاه نیستم.

او فقط در کتاب های مربوط به زمان های پیشین می توانست گاهی اوقات تصوری محو از معنای زنده بودن را پیدا کند.

وقتی درهایی که در پشتشان هراس های کودکیمان کمین کرده، باز می شوند، هیچکس نمی تواند توضیح بدهد که چه اتفاقاتی درون ما رقم می خورد.