پیر پیترسون (انگلیسی: Per Petterson؛ زادهٔ ۱۸ ژوئیهٔ ۱۹۵۲) پدیدآور، رماننویس اهل نروژ است.
رمانی به وسعت دشت های نروژ.
داستانی تکان دهنده درباره انزوا و از دست دادن دردناک معصومیت.
با قدرتی خیره کننده.
آهسته گفتم «سلام.» می دانستم نباید سکوت آنجا را به هم بزنم. رویش را برگرداند. یک لحظه چشم هایم جایی را ندید. او نور چراغ قوه اش را مستقیم انداخته بود روی صورت من.
وقتی این را فهمید، سر چراغ قوه را پایین آورد. چند ثانیه ای همانطور بی حرکت سر جایم ایستادم تا چشم هایم به تاریکی عادت کنند. بعد رفتم سمتش. هر دو کنار هم ایستاده بودیم، با چراغ قوه هایی که در امتداد رانمان نگه داشته بودیم و نورشان زمین آن حوالی را روشن کرده بود.
هیچ چیز آنطور که در روشنایی روز به نظر می رسید، نبود. من به تاریکی خو گرفته ام. یادم نمی آید تا به حال از آن ترسیده باشم، اما حتما ترسیده ام. ولی الان تاریکی به نظرم طبیعی، امن، صریح و بی پرده می آید-صرف نظر از این که چه اندازه ترس و دلهره در دل آن پنهان است، که آن هم اهمیت چندانی ندارد.
فیلمش ۲۰۱۹ ساخته شده 🙂
هر دوستی که از مطالعۀ این کتاب لذت برده پیشنهاد میکنم کتاب " کفشهای ایتالیایی " نوشتۀ هنینگ مانکل رو هم مطالعه کنه. قطعا دوست خواهد داشت.
به نظرم ما اونقدری که باید به ادبیات اسکاندیناوی نپرداختیم.این کتاب شروع خوبی بود.ممنون.
کتاب خیلیییی خوب و ترجمه عالی. با اینکه فضای نسبتا مردانه ای داشت و تم عاشقانهی کمرنگی اما من خیلی جذبش شدم. توصیفاتش دقیق بود و خوب پرداخت شده بود. ظاهرن فیلمی هم با اقتباس از رمان ساخته شده و رفته اسکار.
من به پیشنهاد آقای رامبد خانلری خواندم و بسیار بسیار خوشم آمد. در این روز و شبهای پر از استرس نوعی رهایی به شما میبخشد و آرامش جنگل را به اتاقتان میآورد. پیشنهاد میشود.
آخی، این کتاب.مناسب برای روز و شبای زمستونی 😍
بسیار دوستش داشتم.همه ما یک تراند درون داریم که دلش میخواد بخزه یک گوشه و از همه چیز و همه کس دور باشه.ترجمه خیلی خوبی هم داشت.
خوندن این کتاب خیلی لذتبخش بود. تا روزها روحم در جنگلهای نروژ باقی مونده بود.