کتاب آوریل سرخ

Red April
کد کتاب : 51
مترجم :
شابک : 978-964-369-997-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 319
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : جلد نرم
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

برنده جایزه ی الفاگورا سال 2006

معرفی کتاب آوریل سرخ اثر سانتیاگو رونکاگلیولو

رمان آوریل سرخ، تریلر سیاسی تحسین شده و تکان دهنده و موفقیتی بزرگ در ادبیات داستانی معاصر آمریکای لاتین به حساب آمده و نویسنده ی آن، جوان ترین برنده ی جایزه ی الفاگورا، یکی از معتبر ترین جوایز اسپانیایی زبان ها است. این رمان، داستان هفته ی مقدس مسیحیان را در برهه ای خون بار و خوفناک از تاریخ پرو بازگو می کرده و با ترکیبی فاجعه بار از ترور، رشوه، توطئه و شکنجه، بسیار شوکه کننده و تأثیر گذار جلوه می نماید جنگی میان تروریسم شوم و برخاسته از ایدئولوژی و حکومتی فاسد و سرکوب گر. رمان آوریل سرخ، با سبکی زیرکانه و صریح، یادآور داستان های نوآر کلاسیک است. ضرب آهنگ استوار داستان و پیچیدگی های اخلاقی کتاب، آن را تبدیل به رمانی هیجان انگیز و ژرف با مهارتی استادانه در تصویرسازی ستیزه ی میان طالبان پول و قدرت کرده است.

کتاب آوریل سرخ

سانتیاگو رونکاگلیولو
سانتیاگو رافائل رونکاگلیولو لومان (زاده ی 29 مارس 1975)، نویسنده، فیلمنامه نویس، مترجم و روزنامه نگار است. او 5 رمان درباره ی موضوع ترس نوشته است. وی همچنین، نویسنده ی سه گانه ای غیرداستانی است که در آن ها به آمریکای لاتین در قرن بیستم می پردازد.او در سال 2006 برای رمان آوریل سرخ، موفق به کسب جایزه ی الفاگورا شد. این کتاب به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شده است.
نکوداشت های کتاب آوریل سرخ
A riveting and highly relevant tale of the vicious circle of terrorism and retaliation.
داستانی بسیار نزدیک به واقعیت و هیجان انگیز از چرخه ی باطل تروریسم و انتقام.
Library Journal Library Journal

An unsparing view of life controlled by a repressive and paranoid government.
نگاهی دقیق به زندگی در شرایط حکمرانی دولتی سرکوب گر و متوهم.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Intriguing with a clever ingenuity.
جذاب با نبوغی هوشمندانه.
Los Angeles Times Book

قسمت هایی از کتاب آوریل سرخ (لذت متن)
از تو نخواهم پرسید که چه کسی از من بد گفته است، ولی دوست دارم بدانم چه کسی حرف های خوبی درباره ام زده است.

با هر که صحبت می کنم، می میرد پدر. ترسیده ام. انگار... انگار که وقتی از پیششان می روم، دارم حکم اعدامشان را با آواز می خوانم.

این مکان محکوم به این است که همیشه در خون و آتش باشد. چرا؟ نمی دانم. اهمیتی هم ندارد، کاری از دست ما برنمی آید.