«بادها» رمانی نوشته ماریو وارگاس یوسا، نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات است. «بادها» رمانی کوتاه است که در دسته ادبیات داستانی مدرن تقسیمبندی میشود و از المانهای رئالیسم جادویی هم در آن استفاده شده است. یوسا در این رمان به ترسهای درونی انسان در مواجه با فراموشی و گذر عمر میپردازد. نویسنده در «بادها» داستان پیرمردی را روایت میکند که با تمام وجود برای یافتن راهی به سوی گذشته و خانه تلاش میکند تا بتواند به زندگی خود معنا بخشد.
یوسا در «بادها» علاوهبر روایت داستان در لایههای عمیقتر رمان به موضوعاتی همچون تنهایی، فراموشی، مرگ و اضطراب انسان معاصر در جهانی رو به زوال میپردازد. «بادها» داستان زندگی پیرمردی را روایت میکند که به فراموشی دچار شده و در شهری که همهجای آن برای او ناشناس مینماید، گمشده است.
قهرمان اصلی کتاب «بادها» پیرمردی است که هویت و گذشتهاش در پردهای از ابهام است. داستان «بادها» از جایی آغاز میشود که شخصیت اصلی، در خیابانی شلوغ و ناآشنا است. پیرمرد نمیتواند به یاد آورد چگونه به آنجا رسیده است. احساس ناخوشایند گمشدن و فراموشی، او را وحشتزده میکند. در این میان فقط یک چیز است که مرد آن را به یاد میآورد و آن هم قرار تلفنی روزانهای است که با دوست قدیمیاش، اوسوریو دارد. همین موضوع نجاتبخش پیرمرد است زیرا او امیدوار میشود که در تماسی که با اوسوریو خواهد داشت، میتواند مشکل فراموشی و سرگردانی خود را حل کند و راهی برای پیداکردن مسیر بازگشت به خانه پیدا کند. اما یوسا مرز میان توهم و واقعیت را در این داستان چنان به هم پیوند میزند که خواننده هیچگاه به این موضوع پی نمیبرد که آیا اوسوریو ساخته ذهن پیرمرد است و یا واقعا وجود دارد.
کتاب بادها