هیجان انگیز، اصیل و نوشته ای کم نظیر.
جادویی ادبی از یکی از بااستعدادترین رمان نویسان آمریکای لاتین... یک شاهکار.
بسیار تأثیرگذار و به دقت کنکاش شده.
صدای فریادی خفه، یا چیزی هم صدای فریاد شنیده می شود. صدایی هست که هیچ وقت نمی توانم یا نمی توانستم باز شناسم. صدایی که انسانی نیست یا فراانسانی است. صدای جان هایی که می میرند و ضمنا صدای شکستن اجسام. صدای سقوط از بلندی، صدای مقطع و در عین حال ابدی، صدایی که هیچ وقت تمامی ندارد و از آن شب در سر من زنگ می زند و هنوز نشانی از فروکش کردن ندارد، که تا ابد در حافظه ی من معلق می ماند و مثل حوله ای بر چوب رختی در آن آویزان می ماند.
هیچ جنونی مصیبت بارتر و هیچ هوسی خطرناک تر از فکر و خیال درباره ی راه های نرفته، نیست.
غم انگیزترین چیزی که ممکن است برای یک نفر اتفاق بیافتد، فهمیدن این است که تمام خاطرات آن شخص، دروغی بیش نبوده است.
اون تصویری که واسکس از ریکاردو کنار ضبط صوت و گریه کردن و رفتنش میسازه یکی از غمگین ترین چیزایی هستش که خوندنم تصویر سازی فوق العاده و توجه به جزییات تو این کتاب حرف اول رو میزنه و یک فضایی که همه تنها هستن .
منتقدان میگویند امروز سه رمان خواندنی آمریکای لاتین بهترتیبِ زمانی «صد سال تنهایی» نوشتهی گابریل گارسیا مارکز، «۲۶۶۶» نوشتهی روبرتو بولانیو و «صدای افتادن اشیا» نوشتهی خوآن گابریل واسکس است. صد سال تنهایی با رهآلیسم جادویی، ۲۶۶۶ با رهآلیسم درونگرا و صدای افتادن اشیا با رهآلیسم نئوناتورالیستی به موضوعی جهانی میپردازد.