کتاب سه زن

Wives of War
کد کتاب : 26137
مترجم :
شابک : 978-6004610841
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

پرفروش ترین کتاب آمازون

نامزد جایزه کتاب رمانتیک سال 2017

معرفی کتاب سه زن اثر ثریا ام.لین

کتاب سه زن اثر ثریا لین داستانی است عاشقانه و حماسی که در بستر خیالی و تاریخی در لندن سال هزار و نهصد و چهل و چهار اتفاق می افتد. دو پرستار جوان با یک هدف مشترک، یکدیگر را در ایستگاه قطار ملاقات می کنند و آن هدف مشترک، پیوستن به نیروهای جنگ است. اسکارلت تشنه ی به دست آوردن شانسی برای پیدا کردن نامزد گمشده اش، توماس است و از طرفی دیگر می خواهد به خانواده اش و همچنین به خودش اثبات کند که او قوی تر از آن است که همه درباره اش می پندارند. قهرمان بعدی داستان الی است که پرستاری در خون اوست اما بر خلاف اسکارلت که خانواده اش از امتیازات برتری برخوردار هستند، الی در طبقه ای پست تر نسبت به او پرورش یافته است. با این که او قیافه ای شجاع و با اعتماد به نفس به خودش گرفته، اما او هم به اندازه ی اسکارلت، از آنچه در فرانسه منتظر اوست مضطرب و هراسیده است.
دو دوست در نرماندی خیلی زود با لوسی که به ظاهر بسیار خوددار و مایوس نشدنی است آشنا می شوند؛ اسکارلت و الی بسیار تحت تاثیر شجاعت و توانایی های لوسی، در شگفت اند اما پرستار با تجربه، به خوبی از خطرهای شغلی که برگزیده اند آگاه است و حتی از این امر وحشت زده است که ممکن است هرگز زنده به خانه برنگردد.
وحشیگری و شقاوت جنگ، سه دوست را تا مرزهای محدودیت هایشان می آزماید و در این جهان جنگ زده و وحشی، اسکارلت و الی و لوسی، به یکدیگر و قدرت دوستی خود احتیاج دارند تا بتوانند بر آن تکیه کنند و نجات پیدا کنند.

کتاب سه زن

نکوداشت های کتاب سه زن
Wives of War is hard to put down, and an excellent addition to one’s library.
سه زن کتابی است که سخت می توان آن را زمین نهاد و یک کتاب فوق العاده برای اضافه کردن به کتابخانه هر فرد است.
Historical Novel Society

A perfect romance built into the background of WWII…Wives of War is an epic story of friendship, love, and survival.
عاشقانه ای کامل در پس زمینه ی جنگ جهانی دوم...سه زن داستانی حماسی از دوستی و عشق و بقاست.
Flipping thru the Pages

Stunning and captivating, Wives of War is an epic story of friendship, survival, and resilience. Ms. Lane’s accomplished writing quickly drew me into the lives of Scarlet, Ellie, and Lucy and kept me enthralled until the last page. I cheered them on during their triumphs and felt the anguish of their tragedies. I thoroughly enjoyed this story and highly recommend.
میخکوب کننده و فریبنده، سه زن، داستان حماسی رفاقت و بقا و پایداری است. نگارش سرشار از کمال خانم لین، خواننده را به دنیای اسکارلت و الی و لوسی برده و تا آخرین صفحه ی کتاب مخاطب را اسیر خود می کند. خواننده خود را در پیروزی های آنان شاد و در غم هایشان، نگران می بیند. داستانی کاملا لذت بخش و بسیار پیشنهاد شونده.
Wall Street Journal Wall Street Journal

قسمت هایی از کتاب سه زن (لذت متن)
اسکارلت الکساندر چشمانش را محکم بست، برای جلوگیری از سوز سردی که پوست صورتش را لمس می کرد، یک دستش را بالا گرفت. نامه ای را بین انگشتانش گرفته و منتظر رها کردنش بود؛ زیرا هیچ آدرسی برای ارسالش نداشت، هیچ راهی برای دانستن اینکه در صورت ارسال، نامزدش آن را دریافت می کند وجود نداشت. کلمات را از حفظ بود، آن ها را چندین بار خوانده بود، طوری که مطمئن بود هرگز فراموششان نخواهد کرد. توماس عزیز نمی دانم کجا هستی و شک دارم هرگز این نامه را بخوانی، اما می خواهم بدانی هرگز از تلاش برای یافتنت دست نخواهم کشید. ای کاش در دوران دیگری زندگی می کردیم، کاش همین حالا ازدواج کرده بودیم و یک خانواده داشتیم و مجبور نبودی این چنین شجاعانه برای کشورمان مبارزه کنی. با خودم می گویم، یک روز به این ها به عنوان یک خاطرهٔ دور نگاه خواهیم کرد. در جمع فرزندانمان، داستان هایی از دوران قبل از بازگشتت به زندگی ما تعریف می کنیم؛ زمانی که دیگران می گفتند خودم را برای شنیدن بدترین اخبار آماده کنم. برای همیشه مال توام. اسکارلت حالا باد، به سردی یخ، صفیرکشان زانوهایش را به درد می آورد. نباید راننده را مرخص می کرد، نباید این قدر اصرار می کرد خودش به ایستگاه برود اما اگر حالا نتواند سرما و تنهایی را تحمل کند و بدون کمک دیگران از عهدهٔ کار خودش برنیاید، هرگز قدرت زنده ماندن را در هر مکانی که به آنجا اعزام شود نخواهد داشت. اسکارلت لرزان نفس عمیقی کشید، به آرامی نامه را رها کرد و اجازه داد از نوک انگشتانش سر بخورد. برگشت و لغزیدنش را در هوا تماشا کرد، هجوم باد نامه را برد و به آرامی ناپدید شد. همین. هفته ها بود که از آن دل نمی کند، دلش می خواست آن را بفرستد، اما نمی دانست به کجا. مدت ها بود که توماس پاسخ نامه هایش را نداده بود، می ترسید او مرده باشد و هرگز دوباره لبخندش را نبیند. سوای صدای ضعیفی که درون سرش می پیچید، همانی که به او می گفت امیدش را از دست ندهد، حتی مادر توماس هم نامطمئن به نظر می رسید، اما اسکارلت به راحتی تسلیم نمی شد. برای برداشتن ساک هایش خم شد و زیرلب زمزمه کرد: «معجزه ها هر روز رخ می دهند.»