داستان ها همه جا هستند، در شرکت تولید آب سردکن، اتاق ناهارخوری آرایشگاه، تاکسی ها و مسافرخانه ها، اتاق هیئت رئیسه یا حتی اتاق خواب. مدرسه ما را به گونه ای عادت داده که فکر می کنیم داستان باید یا روی صفحات کاغذ باشد یا روی پرده سینما و تلویزیون و همین موجب می شود این حقیقت را نادیده بگیریم که زندگی روزانه ما هر غرق در داستان هایی است که سرشار از انرژی و خلاقیت هستند. به عنوان مثال سگی که داشت خفه میشد داستانی است که دهان به دهان در همه کشورهای انگلیسی زبان بازگو شده و یک افسانه مدرن محسوب می شود و افسانه های مدرن داستان هایی هستند که از شخصی به شخص دیگر منتقل می شوند، گویی واقعا اتفاق افتاده اند:" به خدا راست می گم، این قضیه برای یکی از دوست های دوستم اتفاق افتاده..." این داستان هم ساده است و هم به سادگی نقل می شود.
«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.
نوشتن یک داستان، مانند ساختن یک خانه است: ممکن است تمام ابزار و ایده های مورد نیاز را در اختیار داشته باشید، اما اگر پِی و و بنیان اثر محکم نباشد، حتی زیباترین سازه ها نیز دوامی نخواهند داشت.
کاراکترهایی پیچیده که وجهی تاریک در وجود آن ها به چشم می خورد
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
وقتی در حال نوشتن یک داستان هستید، باید تصمیم بگیرید که راوی قصه چه کسی است و داستان را برای چه کسانی تعریف می کند
سلام،لطفا زحمت بکشید موجود کنید،با تشکر
لطفا زودتر موجودش کنید ممنون
لطفاً وقتی کتاب کاهی هست، به مشتری اطلاع بدید تا موقع رسیدن بسته اش شوکه نشه.