1. خانه
  2. /
  3. کتاب تقصیر باران نیست

کتاب تقصیر باران نیست

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.1 از 1 رأی

کتاب تقصیر باران نیست

Shouting at the Rain
٪15
259000
220150
پیشنهاد ویژه
3.8 از 1 رأی

کتاب فریاد بر سر باران

Shouting at the Rain
٪25
245000
183750
معرفی کتاب تقصیر باران نیست
کتاب جذاب و دل انگیز "تقصیر باران نیست" اثری است گیرا به قلم "لیندا موللی هانت" که داستان زندگی دلسی را به تصویر می کشد؛ دلسی دختری است که مادرش او را از زمان نوزادی رها کرده است و اکنون به همراه مادربزرگ مهربانش زندگی می‎کند. دلسی عاشق ردیابی آب و هوا است ، گرچه اخیرا به نظر می رسد درگیر طوفان هایی در زندگی خودش است. او همیشه با گرمی و مهربانی وجودی خود زندگی را در تمام شرایط پیش می برد، اما اکنون او با دیدی تازه به زندگی خودش نگاه می کند و آرزو دارد که یک خانواده ی منظم و گرم داشته باشد.
اما این تمام داستان "تقصیر باران نیست" به قلم "لیندا موللی هانت" نمی باشد. دلسی متوجه تغییرات دیگری نیز در شرایط زندگی اش می شود. خوشبختانه ، او همسایگانی دارد که او را حمایت می کنند و تمام توانشان را برای کمک به او به کار می گیرند. رونان ، دوست جدید او است که دلسوز و شجاع است ، اما بابت ضربات روحی وارد شده به او نگران است. در حالی که رونان و دلسی در ماجراجویی های خود به اطراف کیپ کد ،می روند ، هر دو معنی خشمگین شدن در برابر غم ، شکستن در برابر دنیا و رها شدن در مقابل دوست داشتن را می آموزند. آن ها می آموزند که با هم می توانند هر طوفانی را تحمل کنند. "لیندا موللی هانت" علاوه بر این که داستان دلسی را به روشی درگیر کننده بیان می کند ، به وضوح ذهنیت اساسی ما و آنها را که محلی ها در یک جامعه ساحلی، مشترکا با بازدیدکنندگان خارجی تجربه می کنند ، نیز به تصویر می کشد.

درباره لیندا موللی هانت
درباره لیندا موللی هانت
لیندا موللی هانت، برای رمان اولش با نام یکی برای خانواده ی مورفی، افتخارات زیادی کسب کرده است. کتابی که در لیست های بیش از بیست جایزه قرار گرفته است. هانت، معلمی بازنشسته است و مراسمی را با عنوان انجمن نویسندگان کتاب و تصویرگران کودکان برگزار می کند. او در ایالت کنتیکت، به همراه همسر و دو فرزندش زندگی می کند.
ویژگی های کتاب تقصیر باران نیست
  • نامزد جایزه گودریدز سال 2019
نکوداشت های کتاب تقصیر باران نیست

مجموعه ای از شخصیت های کاملا آراسته، کاوشی متفکرانه در مورد نحوه برخورد دوستان واقعی با یکدیگر ، و معنای واقعی خانواده همه با هم ترکیب شده اند و این داستان کاملا راضی کننده را ایجاد کرده اند. کیپ کاد به زیبایی با تضاد گاها شدید بین ساکنان و توریست ها به تصویر کشیده شده است - نه کیپ گردشگران بلکه متعلق به ساکنین دائمی آن -. هانت داستانی ملایم و تکان دهنده ی دیگری از عشق و از دست دادن ساخته است: ارزش یکی و اهمیت غلبه بر دیگری.

Kirkus Reviews

دلسی لجباز تمام سال در کیپ کاد زندگی می کند. . . . در نثر دوستانه و کودکانه ی هانت، تعادل حس ماجراجویی دلسی را با ناامنی های مشابه اش متعادل می کند. . . . اشتیاق شیرین او برای یک خانواده و درک غیرمنتظره اش از این که در تمام مدت یکی از این موارد را داشته است ، ارزش خواندن این داستان را دارد.

Publishers Weekly
قسمت هایی از کتاب تقصیر باران نیست

«روزی که به دنیا اومدی، با یه برقی توی چشم هاش نگاهم کرد که خیلی وقت بود ندیده بودم. بهم گفت: کی می تونه به این دختر کوچولو نگاه کنه و وجود فرشته ها رو باور نداشته باشه؟» به بیرون پنجره نگاه می کنم؛ به همان خانه ی متروکه ی روبه رویی مان. «اما اون...» برمی گردم به سمت مامانی. «پس چی شد که من رو نخواست؟» «نه دلسی، نه. ماجرا این نبود. نمی دونی چقدر دوستت داشت. اون... اون مریض بود. و نباید کسی رو برای مریض بودن مقصر دونست.»

از روی چمن ها می دوم. همدیگر را بغل می کنیم و بالا و پایین می پریم. می گوید: «وای خدا! حالت چطوره؟ خیلیییی خوشحالم می بینمت.» بعد یک قدم می رود عقب. «وای دلس! امسال قدت بلندتر شده.» «واقعا؟» و بعد متوجه می شوم برندی از من بزرگ تر به نظر می رسد؛ آرایش کرده، کیف دستی گرفته دستش و از آن لباس هایی پوشیده که توی مغازه های کوچک پیدا می شوند، نه مغازه های بزرگ. به خاطر تی شرت رنگ ورورفته ی ماراتن بوستونم کمی خجالت می کشم؛ البته این بهترین جنسی بود که پارسال تابستان توی حراج جنس های دست دو پیدا کردم. اما برندی لبخند می زند و من خوشحالم که می بینمش. می گوید: «من سطل هامون رو آورده ام.» و این حس توی دلم پخش می شود: او همان برندی قدیم است. از وقتی مهدکودکی بودیم، هر تابستان با هم صدف و سنگ جمع کرده ایم، چسب و رنگ شان زده ایم تا باهاشان مجسمه بسازیم. آستین لباسش را می کشم و می گویم: «اما اول بریم خونه رو ببینیم.» زیر بوته های پرپشت گل، یک خانه ی سنگی است که تابستان قبل از کلاس دوم ساختیمش، به این امید که پری ها بیایند تویش زندگی کنند. پنج تابستان پیش بود. حالا اول از هرچیزی می رویم سراغ همان.

مقالات مرتبط با کتاب تقصیر باران نیست
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب تقصیر باران نیست" ثبت می‌کند