رونق کار آقای . م ، داود را که یک چاپخانه کوچک در نزدیکی کارگاه او داشت به صرافت انداخت که او نیز دست به کار شود . او نیز با دو ماشین چاپ ملخی و افست خود ، از آن فقط عکس های شاه ، رضاشاه ، شاه و ملکه و ولیعهد را چاپ می کرد . او نیز مشتریان همیشگی داشت و در مواقع عادی با اطمینان عکس ها را چاپ می کرد و در انبار می گذاشت . سرانجام خریداران سر می رسیدند او در اندازه های مختلف ، در وضعیت های گوناگون پوسترها و عکس هایی از شاه داشت . بیشتر کسانی که به کارگاه آقای . م می رفتند ، سری هم به چاپخانه داود می زدند . از شروع کار جدید آقای م ، گاه پیش می آمد که شهردار ، رئیس دانشگاه یا مدیر کارخانه ای با عجله می رسید و مجسمه آماده ای را می خرید و فورا سوار وانت می کرد و به شهر ، دانشگاه یا کارخانه خود می برد . در این مواقع آقای م می فهمید حادثه ای اتفاق افتاده و کسانی دستگیر شده اند . اما از اواسط سال ۵۵ این مشتری ها بیشتر شدند تا روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ که سه تا از ساخته های آقای . م در تبریز شکست و تعدادی از چاپ شده های داود نیز سوزانده شد . دو روز بعد استانداری آذربایجان شرقی سفارش مجسمه های جدیدی داد و ۲۰ هزار پوستر نیز داود چاپ کرد تا ماموران ساواک به تبریز ببرند . اما از اواسط سال ۵۷ دیگر کسی به سراغ داود نیآمد . از انبار بزرگ او در عرض دو ماه فقط ۲۰۰ تائی به فروش رفت ، آنهم برای شهرستانها .
841 صفحه با جلد شومیز ؟! انتشارات علم چه فکری کرده ؟
اتفاقاتی رو در این کتاب میخونین که شاید براتون جدید باشه. روایت اتفاقات روزانه در دولت مهندس بازرگان، روند بروز و ظهور پایههای برخی تفکرات ارتجاعی در فرهنگ سیاسی نظام فعلی رو برای خواننده سهلتر میکنه.
روایت تاریخ از زبان بهنود براستی شنیدنیست