به کی گفتی دلقک، کوتوله؟» میزوری رد نعره زد سر پیسکوپینک کوتوله که دست به کمر مثل یک عروسک کوکی جلوی در ایستاده بود و ادامه دادن من به عمرم تو سیرک کار نکردم.»مین رد گفت: «اوه، دروغ می گه عین سگ! پس اون نمایش مسخره ی مرد وحشی اهل بارنئو که با اون کلاه اسکاتلندی و لباس به دست خنده دار اجرا کردی، چی بود؟» برادر ناتنی اش گفت: «حرف اونو نزن دیگه! اونا همهش. آزمایشی بود.» پیسکوپینک پادرمیانی کرد: «کافیه دیگه، حتی اگه دستگیره ی در رختکن رقاصه های لختی پختی رم برق می نداختی، واسه م مهم نیس؛ البته باید بگم تماشای کتک خوردن شما دو تا گردن کلفت از این دلقک از کارافتاده واقع سرگرمم کرد. حالا دیگه بزنید به چاک، می خوام با این دلقک دو کلوم حرف بزنم.» و...
دلقکی که استخدام میشه تا یه کارآگاه خصوصی بشه و در عوضش پول خوبی بگیره. لحن کتاب ساده و بنظرم انگار یه شباهتایی به کتابای بوکوفسکی داره. یه دلقک وسط شهری که انگار به هرج و مرج توش موج میزنه و همه یبار سر به سیرک زدن و یه ماجراهایی اونجا داشتن. کتاب ساده و داستان جالبی داشت و سرگرم کننده بود. بنظرم یه رگه هایی از کمدی سیاه هم توش موج میزد.