کتاب در سوم

The Third Door
مأموریت هیجان انگیز پرده برداشتن از راز موفق ترین افراد جهان
کد کتاب : 28756
مترجم :
شابک : 978-6008812623
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

در سوم
The Third Door
جست و جویی دیوانه وار برای کشف راز موفق ترین افراد دنیا
کد کتاب : 30754
مترجم :
شابک : 978-6227251111
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 431
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب در سوم اثر الکس بنایان

"در سوم" به قلم "الکس بنایان"، "مأموریت هیجان انگیز پرده برداشتن از راز موفق ترین افراد جهان" است.
سفر هیجان انگیز زندگی یک دانشجوی هجده ساله که سال اول دانشگاه از اتاق خوابگاه خود به ردیابی بیل گیتس ، لیدی گاگا و ده ها نفر از موفق ترین افراد جهان پرداخت تا به راز پیشرفت و موفقیت آن ها در حرفه هایشان پی ببرد.
"در سوم" به قلم "الکس بنایان" خوانندگان را به ماجراجویی بی سابقه ای سوق می دهد؛ از هک سهامداران وارن بافت گرفته تا تعقیب لری کینگ از طریق فروشگاه های مواد غذایی تا جشن در یک کلوپ شبانه با لیدی گاگا، "الکس بنایان" همینطور از یک سلبریتی به سلبریتی دیگر رفته و معمای موفقیت آن ها را رمزگشایی می کند. پس از مصاحبه های خیره کننده با بیل گیتس ، مایا آنجلو ، استیو وزنیاک ، جین گودال ، لری کینگ ، جسیکا آلبا ، پیت بول ، تیم فریس ، کوینسی جونز و بسیاری دیگر ، "الکس بنایان" راز مشترک آنها را کشف می کند: همه ی آن ها "در سوم" را انتخاب کردند.
زندگی ، تجارت ، موفقیت. . . همه چیز درست مثل یک کلوپ شبانه است. همیشه سه راه به آن وجود دارد.
اولین در ورودی اصلی است، جایی که 99 درصد مردم در صف، انتظار می کشند تا وارد شوند. در دوم ورودی VIP است، جایی که میلیاردرها و افراد مشهور از آنجا عبور می کنند. اما چیزی که هیچ کس به شما نمی گوید این است که همیشه یک "در سوم" وجود دارد. . . "در سوم" جایی است که باید از خط بیرون بزنید ، سراسر کوچه را بدوید ، صد بار به در ضربه بزنید ، پنجره را ترک کنید ، از آشپزخانه دزدکی ورود کنید ولی فراموش نکنید که همیشه راهی وجود دارد.

کتاب در سوم

الکس بنایان
الكس بنایان جوان ترین نویسنده ی کتابهای در مورد کسب و کار پر فروش در آمریکا است.
نکوداشت های کتاب در سوم
Exhilarating and empowering . . . If you care about your success, you have to read The Third Door.
نشاط آور و توانمند ساز. . . اگر به موفقیت خود اهمیت می دهید ، باید در سوم را بخوانید.
TONY ROBBINS, entrepreneur, New York Times bestselling author, philanthropist, and the nation’s #1 life and business strategist

The Third Door is at once a spirited coming-of-age story and a hard-headed examination of what it takes to succeed at the highest levels. Alex Banayan has cracked the code of the world’s most successful people and shown he will soon join their ranks.
در سوم یک داستان روحیه آمیز است و ارزیابی واقع گرایانه ای است از آنچه برای موفقیت در بالاترین سطوح لازم است. الکس بنایان معمای موفق ترین افراد جهان را رمزگشایی کرد و نشان داد که به زودی به صف آنها خواهد پیوست.
DANIEL H. PINK, New York Times bestselling author of When, Drive, and A Whole New Mind

An emotional roller coaster . . . I laughed. I cried. I was on the edge of my seat the whole time . . . Once every few decades a book comes along that defines a generation. The Third Door is it.
چرخ و فلکی از احساسات. . . من خندیدم. گریه کردم. تمام مدت لبه صندلی ام نشسته بودم. . . هر چند دهه یک بار کتابی می آید که یک نسل را تعریف می کند. در سوم همان کتاب است.
ELIANA MURILLO, head of multicultural marketing at Google

قسمت هایی از کتاب در سوم (لذت متن)
«از این طرف...» روی کف پوش مرمری قدم برداشتم و پس از گذشتن از یک راهرو، به اتاقی با پنجره های درخشان قدی وارد شدم. طول پنجره ها از کف تا سقف بود و قایق های بادبانی آن پایین حرکت می کردند و امواج ملایم به ساحل می خوردند؛ خورشید عصرگاهی بر لنگرگاه می تابید و سالن را غرق نور و درخشش کرده بود. در راهرو دنبال یکی از دستیارها رفتم. روی مبل های سالن، مجلل ترین کوسن های تمام عمرم را دیدم. تابه حال چنین قاشق های قهوه خوری درخشانی ندیده بودم. میز اتاق همایش طوری بود که انگار خود میکل آنژ حکاکی اش کرده بود. به راهرویی طولانی وارد شدیم که دیوارهایش پوشیده از صدها کتاب بودند. دستیار گفت: «همه شون رو خونده.» اقتصاد کلان، دانش رایانه ای، هوش مصنوعی، ریشه کن کردن فلج اطفال. دستیار کتابی دربارهٔ بازیافت فاضلاب بیرون کشید و داد به من. کتاب را با دست های عرق کرده ورق زدم. تقریبا تمام صفحه هایش علامت گذاری شده و یادداشت هایی نامفهوم در حاشیه شان نوشته شده بودند. نتوانستم جلوی لبخندم را بگیرم؛ یادداشت ها مثل خط دانش آموزی کلاس پنجمی بودند. مسیرمان را در راهرو ادامه دادیم تا اینکه دستیار از من خواست همان جا منتظر بمانم. بی حرکت آنجا ایستادم و به در بلند و مات شیشه ای زل زدم. باید جلوی خودم را می گرفتم که برای فهمیدن ضخامت در لمسش نکنم. وقتی آنجا ایستاده بودم، داشتم به تمام چیزهایی فکر می کردم که من را به اینجا رسانده بودند: شال قرمز، توالت در سان فرانسیسکو، کفش در اوماها، سوسک در متل ۶... ناگهان در باز شد. «الکس، بیل منتظر شماست.» او درست روبه رویم ایستاده بود و با موهای شانه نشده و پیراهن نامرتب، جرعه جرعه نوشابهٔ رژیمی می خورد. سعی کردم چیزی بگویم، اما یک کلمه هم از دهانم درنیامد. بیل گیتس گفت: «سلام...» و لبخندی زد و ابروهایش بالا رفت. «بیا تو...»