در کتاب "نسل دود و سکوت" به قلم "ایرمگارد کوین"، سانای نوزده ساله تنها در پی آرامش است؛ تنها خواسته ی او این است که گوشه ای بنشیند و نوشیدنی اش را بنوشد. او و گرتی دوست دارند بیشتر از عشق صحبت کنند تا سیاست؛ اما در فرانکفورت دهۀ 1930 میلادی، سیاست چیزی نیست که شما بتوانید از آن فرار کنید. هیتلر به شهر آمده و ماشین آلات نظامی اش تمام خیابان های فرانکفورت را بسته اند.
حالا اوضاع هر روز پیچیده تر می شود: از گرتی و معشوقۀ یهودی اش گرفته که باید راهی برای فرار از چنگ ارتش نازی پیدا کنند تا برادر سانا که نوشته ها و اشعارش در لیست سیاه رایش سوم قرار گرفته... و خود سانا که مرگ، خیانت و حقیقتی تلخ از زندگی در دوره ای که معصومیت و عشق از آن رخت بربسته را نظاره گر است. داستان این کتاب، داستان رویاهای طاعون زدۀ نسلی است که حزب نازی آلمان ذره ذرۀ وجودشان را به خاک و خون کشید. در سال 1937 ، "ایرمگارد کوین"، نویسنده ی آلمانی ، هنگام نوشتن این کتاب کم حجم اما نفیس و ویرانگر ، به همراه معشوق خود ، ژوزف روث، از آلمان نازی فرار کرده بود. او تنش ، تناقض و هیستری غیرقابل تحمل در جامعه ی آلمان قبل از جنگ را به طرزی بی مانند ثبت می کند. این کتاب حماقت انسان را آشکار می کند و یک انسان گرایی امیدوارکننده را نشان می دهد، که حتی زمانی که اولین لحظات یک کابوس را توصیف می کند پر از شوخ طبعی است . "نسل دود و سکوت" شاهکاری است که شایسته ی خواندن است.
آثار خیره کننده ادبیات [ایرمگارد کیون] طعنه های طنز زندگی تحت سلطه ی رایش سوم است که در آن ایدئولوژی فاشیستی، با ظرافت و طنز برانداز می شود ، نژادپرستی نازی مورد سرنگونی قرار می گیرد ... قدرت طاقت فرسای کار کیون، در صداهای کاملا خام ، شوخ و طنین زنانه ی او نهفته است.
من نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم که فضای زندگی یک ملت را که به جنون کشیده شدند این چنین پرقدرت به تصویر بکشد.
شما می توانید احساس کنید که شر خزنده به تدریج در روزمرگی ها نفوذ می کند. اما همچنان یک داستان عاشقانه است.