کتاب "رویای ایتالیایی" در عین حال که کتاب بسیار خنده داری است ، کتابی بسیار ناراحت کننده نیز است. "ولادیمیر لورچنکوف" ، نویسنده ی مولداوی ، داستان گروهی از اهالی روستا و تلاش های تراژدی-کمیک آن ها برای مهاجرت به هر قیمتی از فقیرترین کشور اروپا به ایتالیا برای کار را تعریف می کند. هدف "رویای ایتالیایی" ارائه ی پیچیدگی های یک اروپای جدید است؛ جایی که هم پیمانی ها تغییر می کند ، اما خاطرات در جای خود ریشه دارند است. این کتاب حماقت های انسانی در مقیاس کوچک را با مشارکت های استراتژیک برنامه های اتحاد جماهیر شوروی که هنوز سایه ی آن بر بلوک شرق سابق دیده می شود، ادغام می کند.
"ولادیمیر لورچنکوف" به این سوال آزار دهنده می پردازد که وقتی بسیاری از کشورهای طرفدار شوروی / روسیه ، می خواهند نیروی نظامی را به برادران اروپای غربی خود ارتباط دهند ، چه باید کرد؟ مانند بسیاری از طنزپردازان بزرگ از ولتر گرفته تا گوگول تا فونگوت ، لورچنکوف از گروتسک استفاده می کند تا هم ما را وحشت زده کند و هم بخنداند. غالبا داستان های کشورهای فراموش شده مانند مولداوی در دنیای انگلیسی زبان به دست ما نمی رسد. کشوری که 25 درصد از جمعیت آن در خارج از کشور کار می کنند ، جایی که حواله ها تقریبا 40 درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهند ، که در آن سرانه مصرف الکل بالاترین میزان در جهان است و کمترین درآمد سرانه را در کل اروپا دارد . این کشوری است که مطمئنا مشکلات خود را دارد. اما ، همانطور که لورچنکوف به وضوح نشان می دهد ، کشوری است که ساکنان آن به راحتی تسلیم نمی شوند.
کتاب تاریخچه ی مهیج و خنده داری است درباره اشتیاق دیرینه اروپاییان به یک فرصت بیشتر. فرصتی که ممکن است هرگز پیش نیاید ...
این کاری خونین ، وحشی و تا حدودی مضحک است که در هر پیچ و تاب داستان و در هر شخصیتی وارد می شود و با درخشش ، تلخی ، شوخ طبعی و ... صادقانه نوشته شده است.
آیا ممکن است ایتالیای دوست داشتنی جای جهنم و بهشت و همچنین گرامی ترین رویای یک فرد را بگیرد؟ ولادیمیر لورچنکوف این امکان را بررسی می کند - در جزییات واضح ، با وجود یک جزوه نویس و یک لبخند خوش ذوق.
«بفرمایین! ایتالیا، ایتالیای ما.» سرافیم بتزاتو چشم هایش را باریک کرد و چشمک زد، اما شهری که زیر پاهایش در دره ها و بین تپه ها گسترده بود ناپدید نشد. ساختمان های سنگی سفید به اندازه شادمانی سرافیم و چهل و پنج همسفر مولداویایی اش خیره کننده بودند. آن ها در بیشه کوچکی روی تپه ای در جوار پایتخت پاتخت ها، رم، ایستاده بودند و هیچ کدامشان نمی توانستند باور کنند چه اتفاقی دارد می افتد. بالاخره به ایتالیا رسیده بودند.
آخه براچی باید بخاطر رمان پول بدیم
به خاطر اینکه این نظرو ندیم
یک کتاب عالی با طنز تلخ... اگر فیلمش رو بسازند شاهکاری میشه
کتاب طنز عالی بود. فقط تعداد شخصیتهای داستان خیلی زیاد هستن و اسمهاشون عجیبه به همین دلیل گاهی ممکنه شخصیتها رو با هم قاطی کنید ولی 100% پیشنهاد میدم. داستان در مجموع راجب یک عده از مردم مولداوی هست که برای زندگی بهتر قصد مهاجرت به ایتالیا رو دارن. و البته که در بسیاری از موارد با مردم مولداوی همدردی میکردم.
قطعا میشه یه بخش هایی از کتاب رو همزاد پنداری کرد با جامعه ایران و تاثیر گذاری وضعیت مردم کشور ما و رویای مهاجرت و برداشت خیلی از ایرونیا از مسائل داخلی و افکار عمومی مردم از مسایلی که بهشون تحمیل میشه ترجمه فارسی کتاب توی جاهایی از داستان با سه نقطه(...) رها شده بود و نتیجه گیری کرده بود ،که نمیدونم اون بخشها سانسور شده بود یا نه! و چاشنی خیال پردازی و فانتزی توی بعضی از بخشها وبرای اتمام داستان که من به شخصه چندان نپسندیدم قطعا میشه کتابهای بهتری واسه مطالعه با ژانر طنز اجتناعی پیدا کرد