کتاب برهوت عشق

The Desert of Love
کد کتاب : 291
مترجم :
شابک : 978-600-5218-39-8
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1925
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

فرانسوا موریاک برنده جایزه ی نوبل ادبیات سال 1952

برنده ی جایزه ی بزرگ رمان از آکادمی فرانسه سال 1926

معرفی کتاب برهوت عشق اثر فرانسوا موریاک

رمان برهوت عشق، نوشته ی فرانسوا موریاک، داستان حسادتی آتشین میان یک مثلث عشقی عجیب و غیرمعمول است. ماریا کراس[زنی که ارضای هوس ها و امیالش را بر وجهه و آبرویش ارجح می داند]تجلی تمام رویاپردازی های پسری نوجوان درباره ی اولین عشق است. ماریا در همین حال، پدر این پسر را نیز که دکتری شناخته شده و قابل احترام است، با اغواگری به سوی رها کردن شغلش سوق می دهد. گیرایی و جذابیت شخصیت این زن، اثری محونشدنی بر زندگی هر دوی این افراد می گذارد. سال ها بعد، این پدر و پسر دوباره با ماریا روبه رو می شوند و شخصیت نافذ او را از دریچه ای جدید می نگرند. حالا و پس از گذشت مدت ها از آن زمان سخت و طوفانی، حسی مرموز از دوستی و احترام متقابل میان این سه نفر شکل می گیرد.

کتاب برهوت عشق

فرانسوا موریاک
فرانسوا موریاک، روزنامه نگار، نویسنده و شاعر فرانسوی و برنده ی جایزه ی ادبی نوبل سال ۱۹۵۲ یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم اروپا محسوب شده است. او در روز یکم سپتامبر سال ۱۹۷۰ در ۸۵ سالگی درگذشت.فرانسوا موریاک در سال ۱۸۸۵ در بوردو از بنادر بزرگ فرانسه متولد شد، در ۱۹۳۳ به عضویت فرهنگستان کشورش درآمد، سال ۱۹۵۲ جایزه ی ادبی نوبل را دریافت کرد و سرانجام بعد از نزدیک به هفتاد سال نویسندگی، در اول سپتامبر سال ۱۹۷۰ در شهر پاریس از دنیا رفت. با تمام تلاش های او در این عرصه این جمله تمسخرآمیز و نیش...
نکوداشت های کتاب برهوت عشق
Sharp and crisp.
زیرکانه و پرپیچ و تاب.
Amazon Amazon

Precise and subtle.
دقیق و ظریف.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

This book will attract its audience.
این کتاب، مخاطبان خود را جذب خواهد کرد.
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب برهوت عشق (لذت متن)
نمی دانست که عشق حتی در شلوغ ترین زندگی ها همیشه می تواند حضورش را پررنگ کند، نمی دانست که دولت مردی بیش از حد خسته، دور و بر ساعتی که معشوقه ش منتظر اوست، دنیا را متوقف می کند.

همه ی ما توسط کسانی که دوستمان داشته اند، ساخته و باز ساخته شده ایم، ما اثر افراد اندکی هستیم که در عشقشان به ما سماجت به خرج داده اند ، اثری که بعدها آن را باز نمی شناسند و هرگز همانی نیست که آن ها آرزو کرده بودند.

کدام منطق باید ما را از رنج تحمل ناپذیر لحظه ای نجات دهد که در آن فردی که می پرستیمش و نزدیکی او برای زندگی و حتی تنمان حیاتی است، با قلبی بی تفاوت و شاید راضی با غیبت همیشگی ما کنار می آید؟