کتاب خانه ای که در آن بزرگ شدیم

The House We Grew Up In
کد کتاب : 2922
مترجم :
شابک : 9786003840492
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 448
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

«لیزا جول» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب خانه ای که در آن بزرگ شدیم اثر لیزا جول

کتاب «خانه ای که در آن بزرگ شدیم» رمانی نوشته «لیزا جول» است که اولین بار در سال 2013 به چاپ رسید. خانواده «برد» زندگی به ظاهر بی نقصی در منطقه «کاتس ولدز» انگلیس دارند. روایت میان سال 2011 و فلش-بک هایی به دوران کودکی فرزندان خانواده جا به جا می شود، و مخاطبین می بینند که رفتارهای عجیب «لورلای» (از جمله تمایلش به احتکار) چگونه به تدریج باعث در هم شکستن خانواده اش می شود. «عید پاک»، تعطیلات مورد علاقه «لورلای» است، پر از سرگرمی ها و جشن های مختلف، اما وقتی فاجعه ای رقم می خورد، زندگی اعضای خانواده «برد» برای همیشه پیدا می کند. هر کدام از آن ها با گذر زمان بیشتر از هم فاصله می گیرند، و به شیوه خودشان با روابط، تنهایی، و مرگ مواجه می شوند. سال ها بعد، پس از فقدانی دیگر، اعضای خانواده یک بار دیگر گرد هم می آیند و وادار به رویارویی با گذشته پر فراز و نشیب خود می شوند.

کتاب خانه ای که در آن بزرگ شدیم

لیزا جول
لیزا جوئل نویسنده انگلیسی پنجاه ساله پیش از این با رمان خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم به مخاطبان فارسی‌زبان معرفی شده‎ است. مهمانی رالف، سی هیچ و بعد از مهمانی که دنباله داستان مهمانی رالف است، از معروف‌ترین آثار این نویسنده است. مهمانی رالف در سال۱۹۹۹ منتشر و پرفروش‌ترین رمان یک نویسنده اولی در بریتانیا شد. جوئل در سال۲۰۰۸ برای رمان شماره ۳۱ خیابان رویایی که یک کمدی رمانتیک بود، جایزه ملیسا ناتان را برد.
نکوداشت های کتاب خانه ای که در آن بزرگ شدیم
Jewell keeps the reader engrossed.
«جول»، مخاطبین را هیجان زده نگه می دارد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A deeply moving tale of loneliness.
داستانی عمیقا تکان دهنده درباره تنهایی.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Jewell cleverly frames the destruction of the Bird family.
«جول» به شکلی هوشمندانه، زوال خانواده «برد» را به تصویر می کشد.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب خانه ای که در آن بزرگ شدیم (لذت متن)
مادر و تنها دخترش در آخرین مرحله کابوس زندگیشان، گرفتار کلیشه بحران نوجوانی شده بودند که بیشتر از سه سال طول کشید. حالا تقریبا با هم دوست هستند. تقریبا.

«مگ» سرش را تکان داد و با احتیاط به سمت خانه رفت. آنجا بود، آجر به آجر، شبیه روزی که «مگ» چهل سال پیش در آن متولد شده بود. با سه پنجره کوتاه رو به خیابان؛ چهار پنجره در بالا؛ دو درب ورودی اصلی ساختمان؛ در سمت راست ورودی، یک پلاک که خیلی وقت پیش توسط یک صنعتگر محلی به صورت بیضی ساخته شده بود. روی آن کلمات «خانه برد» نوشته و تصویر دو مرغ عشق با نوک های پیچیده به هم نقاشی شده بود.

عجیب نیست، تمام آن سال ها، برای همیشه و همیشه پشت این پنجره ها بوده اند. اما حالا... «مولی» گفت: «این بدترین خونه ایه که تا حالا دیدم. این بدتر از اون هاییه که توی برنامه های تلویزیونی نشون میدن.» «ما حتی داخلشم نرفتیم مول، فکرت رو برای خودت نگه دار.»