؛«لتی اسپینوزا» برای اداره و گذران زندگی اش در چهارده سال گذشته، سه شغل مختلف عوض کرده است. در طی این مدت مادر لنی از فرزندان او، الکس که اکنون پانزده ساله است و لونا که شش سال دارد در آپارتمان کوچکی در منطقه ی دورافتاده ای نزدیک به خلیج نگهداری می کرده است اما حالا پدر و مادر لنی قصد بازگشت به مکزیک را دارند و او مجبور است به تنهایی سرپرستی فرزندانش را بر عهده بگیرد و یک مادر تمام وقت باشد اما... ؛
؛«ونسا دیفن باخ» در رمان هرگز بال پرواز نخواستیم با نثری زیبا موضوع مادری ناگزیر مهاجرت غیرقانونی و رویای آمریکایی شدن را در داستانی قدرتمند، آگاهانه و الهام بخش درباره ی خانواده به هم می آمیزد تا رمان، مدت ها پس از خوانده شدن، همچنان در ذهن و قلب خواننده باقی بماند؛
این رمان مصون از نگرشی ساده انگارانه و اغراق آمیز و بدون احساساتی شدن، از نشان دادن مادران کاملی که فقط بهترین ها را برای فرزندان شان می خواهند، اجتناب می کند؛
دیفن باخ، قصه گوی فوق العاده ایست؛ نثر ساده اما شاعرانه ی او باعث می شود این داستان کلاسیک آمریکایی با نوع خاصی از زیبایی خوانده شود؛
داستانی رضایت بخش از سفری دلگرم کننده، ترکیبی از خوش بینی و مثبت اندیشی و نیروی اراده برای بهبود زندگی که تایید و تحسین شما را بر می انگیزد؛
نویسنده ای که رمان زبان گل ها از او در صدر پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرارگرفته و تاکنون به بیش از چهل زبان ترجمه شده است، این بار رمانی درباره ی عشق جوانی و انتخاب های سخت و امیدوار ماندن علی رغم تمام مشکلات نوشته است؛
کتاب هرگز بال پرواز نخواستیم