دنباله بسیار مورد انتظار کتاب «تمام چیزهایی که نمی گوییم».
این کتاب به شکلی ماهرانه تعلیق، معما و عشق را با هم ترکیب می کند.
کاوشی در فقدان، پایداری، و نیاز شدید انسان به محافظت از عزیزان خود به هر قیمت.
مردن خیلی راحت تر از دوباره زنده شدن است. آن همه کاغذبازی برای بازگرداندن هویت آدم کافی است تا جانش دربیاید. شاید باید مرده باقی می ماند. چون اینجا که مطمئنا یک نصفه چیز ارزشمند زهرماری هم برای او باقی نمانده بود.
این فکر با سرعت از ذهنش عبور می کند، درست مثل توپ بیسبالی که طول زمین بیسبال را طی می کند و به دیوار بیرون محوطه کوبیده می شود. درد مبهمی در شقیقه اش حس می کند. سینه اش تبدیل به حفره ای توخالی شده است.
از پنجره دفتر برادرش، «توماس»، در شرکت «دوناتو» به نمای ساختمان های «سن خوزه» در افق خیره می شود. ساختمان های شیشه ای، خورشید رو به غروب را منعکس می کنند؛ نمایشی شاد و زنده از رنگ های طلایی و نارنجی. شش سال و نیم دود شده و به هوا رفته و از لحاظ پزشکی هیچ کاری نمی تواند بکند تا آن زمان از دست رفته را بازیابد. اما روزی که «ایمی» را ترک کرد، طوری به خاطر دارد که انگار همین دیروز بود.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
قسمت هایی از متن رو میشه بزارید