رمان مهیج و خواندنی درباره ی زنی به نام مالی برینان که بعد از ترک مرد موردعلاقه ی خود و همه نزدیکانش بر اثر یک حادثه، زندگی جدیدی را برای خود و دخترش، کیسی، می سازد. دختر عجیبی که به پیشگویی آینده از طریق کابوس های وحشتناکش می پردازد. مالی بعد از پیش بینی مرگ خودش توسط کیسی، ناچار به بازگشت به خانه ای می شود که قسم خورده بود هرگز پایش را آنجا نگذارد.
کتاب های لانزدیل با داشتن لایه های داستانی متعدد و مجموعه ای از اتفاقات هیجان انگیز و غیرمنتظره، داستان هایی عاشقانه و متاثرکننده و پر از سوال های بی پاسخ هستند که خواننده را تا پایان با خود همراه می کند. فقدان، عشق و مبارزه برای حفظ داشته ها از مضامین مشترک آثار این نویسنده است. لانزدیل در آثارش از شعف و شور عشقی می گوید که قهرمانش برای حفظ آن مرارت ها کشیده است.اوون راست می گفت. بعد از مرگ پدر و مادرم و فارغ التحصیل شدن از دبیرستان، من در خود فرو رفتم و او را بیرون انداختم. همه ی آدم ها را از زندگی ام بیرون انداختم؛ چون دیگر نمی خواستم چیزی حس کنم. وقتی چیزی حس نمی کردم، خشم و گناه و تنفر از خودم کم رنگ می شد. دوباره می توانستم نفس بکشم. درحالی که تمام آن تابستان حس خفگی داشتم. دو روز قبل از اینکه برای رفتن به دانشگاه شهر را ترک کنم، با اوون به هم زدم. او برای زنده نگه داشتن “ما” جنگید و تمام دلایلی را که برای با هم ماندنمان کافی بود برای من توضیح داد. اینکه حالا، بیشتر از هر وقت دیگری، باید در کنار هم بمانیم.
«این همه سال زندگی اش را ندیده بودم و مقصر خودم بودم. حالا سال های جدایی ما بیشتر از مجموعه سال هایی شده بود که دوستان دوران کودکی و عشاق دوران نوجوانی بودیم. در عمق وجودم می دانستم اگر مجبور نمی شدم آن انتخاب ها را انجام بدهم، حالا هنوز با هم بودیم. احتمالا بچه هم داشتیم.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید