جوان فقیری به نام علاءالدین روزی برای مرد ثروتمندی کار می کند. مرد ثروتمند به جای مزد، به او چراغ کهنه ای می دهد. علاءالدین در حال برگشتن به خانه ، به چراغ دست می کشد. یک دفعه دودی از دهانه ی چراغ بیرون می زند و کم کم به شکل غول بزرگی در می آید. غول به علاءالدین می گوید: من غلام شما هستم و آرزوهایتان را برآورده می سازم ؛ اما آیا علاءالدین به آرزوهایش می رسد؟ مجموعه کتاب های شکفتنی ( Pop Up ) طوری طراحی شده و برش خورده اند که تصاویر هنگام باز شدن کتاب ، برجسته می شوند و می شکفند.
کتاب علاءالدین و چراغ جادو