من از بچگی غمگین بودم و برای همین، از سال های اولیه نوجوانی جستجویی را آغاز کردم که ابتدا جنبه شخصی داشت و بعدها به جستجویی حرفه ای تبدیل شد و سی و پنج سال طول کشید تا بالاخره به یافته های شگفت انگیزی ختم شد که در این کتاب می خوانید. در این سال ها، من در تک تک سمینارهای نوسازی و دگرگون
سازی شخصیت که زیر این گنبد کبود برگزار می شد، شرکت کردم. سال های زیادی را
صرف مطالعه و تدریس اصول موفقیت کردم.
زمانی رسید که دلایل متعددی برای
خوشحالی داشتم: نفر اول فهرست پرفروش ترین نویسنده های نیویورک تایمز بودم.
در سرتاسر مملکت به عنوان سخنران انگیزه بخش، معروف و مورد تحسین بودم و
روی زندگی میلیون ها نفر تأثیر مثبت گذاشته بودم؛ اما اینها آن حس رضایتی را که
می خواستم، برایم به ارمغان نمی آورد.
وقتی دور و برم را نگاه کردم، متوجه شدم خوشحال ترین و خوشبخت ترین آدم
هایی که می شناسم، موفق ترین و معروف ترین آدم ها نیستند.