1. خانه
  2. /
  3. کتاب مثنوی معنوی

کتاب مثنوی معنوی

5 از 1 رأی

کتاب مثنوی معنوی

بر اساس نسخه قونیه مکتوب به سال ۶۷۷ ق
Masnavi Manawi
٪15
950000
807500
معرفی کتاب مثنوی معنوی
"مثنوی معنوی" اثر عرفانی متعلق به "مولانا جلال الدین محمد بلخی"، کتابی است که بارها مورد توجه ادیبان و عارفان در سراسر جهان قرار گرفته است و به همین سبب، تحصیح های مختلفی از این اثر در دنیای ادبیات پدید آمده است. نسخه ای که هم اکنون پیش روی خوانندگان گرامی قرار دارد، "بر اساس نسخه قونیه مکتوب به سال 677 ق" و در "مقابله با تصحیح و طبع نیکلسون" تنظیم شده که کار نوشتن تصحیح، مقدمه و کشف البیات این نسخه از "مثنوی معنوی" بر عهده ی "قوام الدین خرمشاهی" بوده است. علاوه بر اینکه این تحصیح بر اساس قدیمی ترین و اصیل ترین متن به دست آمده از "مثنوی معنوی" به نگارش در آمده و در مقابله با تصحیح نیکلسون، همه ی اختلافات و تفاوت های آن در پاورقی ها ذکر شده، "قوام الدین خرمشاهی" در موارد لزوم به اعراب گذاری ابیات نیز اقدام نموده و به این ترتیب خوانش این اثر کهن و ارزشمند فارسی را برای علاقمندان به ادب و عرفان، تسهیل نموده است.
این منظومه ی گران، که در شش دفتر به نگارش درآمده است نزدیک به بیست و شش هزار بیت از "مولانا" را شامل شده و این حجم سترگ از نظم که به زیباترین شکل ممکن سروده شده، در محتوا حتی از ساختار هم جلو می زند. اخلاق و عرفان "مولانا" در "مثنوی معنوی"، در حقیقت ماحصلی است از همه ی معارف و تجربیاتی که در صوفیه ی اسلامی وجود داشته است. به این ترتیب این اثر بزرگ، بعد از خود "مولانا"، در لباس شیخ و مرشد ظاهر شده و مریدان سال های سال است که از آموزه های والا و عرفانی "مثنوی معنوی" بهره می برند.
درباره جلال الدین محمد بلخی(مولانا)
درباره جلال الدین محمد بلخی(مولانا)
جلال الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی، زاده ی 15 مهر 586 و درگذشته ی 4 دی 652 هجری شمسی، از مشهورترین و تأثیرگذارترین شاعران ایرانی است.جلال الدین محمد بلخی در بلخ زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین، خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقه ی او به احمد غزالی می رسید. وی در عرفان و سلوک سابقه ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچمداران کلام و جدال با او مخالفت می کردند؛ از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را علیه او برانگیخت. سلطان العلما احتمالا در سال 610 قمری، همزمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد.شمس تبریزی در حدود سال 642 قمری به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمی داند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و چه آموخت که این گونه دگرگونش کرد؛ اما واضح است که شمس تبریزی عالم و جهان دیده بود و نوشته های او بهترین گواه بر دانش گسترده اش در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است.مولانا، پس از مدت ها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه 5 جمادی الآخر 672 هجری قمری درگذشت.
قسمت هایی از کتاب مثنوی معنوی

رحمت صد تو بر آن بلقیس باد که خدایش عقل صد مرده بداد/ هدهدی نامه بیاورد و نشان از سلیمان چند حرفی با بیان/ خواند او آن نکته های با شمول با حقارت ننگرید اندر رسول/ جسم هدهد دید و جان عنقاش دید حس چو کفی دید و دل دریاش دید/ عقل با حس زین طلسمات دو رنگ چون محمد با ابوجهلان به جنگ/ کافران دیدند احمد را بشر چون ندیدند از وی انشق القمر/ خاک زن در دیدهٔ حس بین خویش دیدهٔ حس دشمن عقلست و کیش/ دیدهٔ حس را خدا اعماش خواند بت پرستش گفت و ضد ماش خواند/ زانک او کف دید و دریا را ندید زانک حالی دید و فردا را ندید/ خواجهٔ فردا و حالی پیش او او نمی بیند ز گنجی جز تسو/ ذره ای زان آفتاب آرد پیام آفتاب آن ذره را گردد غلام/ قطره ای کز بحر وحدت شد سفیر هفت بحر آن قطره را باشد اسیر/ گر کف خاکی شود چالاک او پیش خاکش سر نهد افلاک او/ خاک آدم چونک شد چالاک حق پیش خاکش سر نهند املاک حق/ السماء انشقت آخر از چه بود از یکی چشمی که خاکیی گشود/ خاک از دردی نشیند زیر آب خاک بین کز عرش بگذشت از شتاب/ آن لطافت پس بدان کز آب نیست جز عطای مبدع وهاب نیست/ گر کند سفلی هوا و نار را ور ز گل او بگذراند خار را/ حاکمست و یفعل الله ما یشا کو ز عین درد انگیزد دوا/ گر هوا و نار را سفلی کند تیرگی و دردی و ثفلی کند/ ور زمین و آب را علوی کند راه گردون را به پا مطوی کند/ پس یقین شد که تعز من تشا خاکیی را گفت پرها بر گشا/ آتشی را گفت رو ابلیس شو زیر هفتم خاک با تلبیس شو/ آدم خاکی برو تو بر سها ای بلیس آتشی رو تا ثری/ چار طبع و علت اولی نیم در تصرف دایما من باقیم/ کار من بی علتست و مستقیم هست تقدیرم نه علت ای سقیم/ عادت خود را بگردانم بوقت این غبار از پیش بنشانم بوقت/ بحر را گویم که هین پر نار شو گویم آتش را که رو گلزار شو/ کوه را گویم سبک شو همچو پشم چرخ را گویم فرو در پیش چشم/ گویم ای خورشید مقرون شو به ماه هر دو را سازم چو دو ابر سیاه/ چشمهٔ خورشید را سازیم خشک چشمهٔ خون را بفن سازیم مشک/ آفتاب و مه چو دو گاو سیاه یوغ بر گردن ببنددشان اله

مقالات مرتبط با کتاب مثنوی معنوی
آشنایی با 10 شاعر برجسته در ادبیات فارسی
آشنایی با 10 شاعر برجسته در ادبیات فارسی
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مثنوی معنوی" ثبت می‌کند