1. خانه
  2. /
  3. کتاب کلیات شمس تبریزی

کتاب کلیات شمس تبریزی

4.5 از 1 رأی

کتاب کلیات شمس تبریزی

Shams-e Tabrizi
ناموجود
1250000
معرفی کتاب کلیات شمس تبریزی
"کلیات شمس تبریزی"، اثر جاودانه ی "مولانا جلال الدین محمد بلخی" بر اساس تصحیح استاد "بدیع الزمان فروزانفر" از بهترین نسخه های این کتاب به شمار می رود که نشر پارسه آن را به انتشار رسانده است. "کلیات شمس تبریزی" از سه قسمت تشکیل شده که شامل ترجیعات، غزل ها و رباعیات "مولانا" است. بر همگان مبرهن است که غزل "مولانا" از جنبه های مختلفی در ادبیات ایران و جهان نظیر ندارد. یکی از علل منحصر به فرد بودن این اشعار، رویکرد "مولانا" در بی توجهی آگاهانه ای به سنت های رایج ادبی است که راه و رسم نو سخن گفتن را به مخاطبینش نشان می دهد. این ویژگی چه در وزن و زبان و شعر و چه در طرح و شکل و قالب آن دیده می شود؛ در تمام این موارد، امضای بدیع بودن و تازگی کلام "مولانا" به وضوح دیده می شود.
در غزل های "کلیات شمس تبریزی"، وزن، جایگاه مخصوصی را از آن خود کرده است. علت این امر می تواند موقعیت سروده شدن غزل ها باشد؛ چرا که "مولانا" بسیاری از این غزل ها را با طربی عارفانه برای مجالس سماع سروده یا در برخی موارد، حتی بدون از پیش اندیشیدن، در دم تغزل نموده است. بار خوشایند شادی و طرب این مجالس بر وزن غزل ها حس می شود و این اوزان از تنوع چشمگیری برخوردار هستند. چیرگی "مولانا" در سرودن غزل ها و حال و هوای عاشقانه و طرب انگیز آن ها هیچ بویی از تصنع ندارد و طبیعت اشعار به همان شکلی که سروده شده حس می شود. محتوای غزل های "کلیات شمس"، جلوه گر حرارت و ناآرامی درونی "مولانا" است و گرمای این شور و اشتیاق، حتی با یکبار خواندن غزل های "مولانا" روح را مسحور می کند.
درباره جلال الدین محمد بلخی(مولانا)
درباره جلال الدین محمد بلخی(مولانا)
جلال الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی، زاده ی 15 مهر 586 و درگذشته ی 4 دی 652 هجری شمسی، از مشهورترین و تأثیرگذارترین شاعران ایرانی است.جلال الدین محمد بلخی در بلخ زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین، خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقه ی او به احمد غزالی می رسید. وی در عرفان و سلوک سابقه ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچمداران کلام و جدال با او مخالفت می کردند؛ از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را علیه او برانگیخت. سلطان العلما احتمالا در سال 610 قمری، همزمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد.شمس تبریزی در حدود سال 642 قمری به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمی داند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و چه آموخت که این گونه دگرگونش کرد؛ اما واضح است که شمس تبریزی عالم و جهان دیده بود و نوشته های او بهترین گواه بر دانش گسترده اش در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است.مولانا، پس از مدت ها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه 5 جمادی الآخر 672 هجری قمری درگذشت.
قسمت هایی از کتاب کلیات شمس تبریزی

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها/ ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها/ امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی/ بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا/ خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی/ مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا/ در سینه ها برخاسته اندیشه را آراسته/ هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا/ ای روح بخش بی بدل وی لذت علم و عمل/ باقی بهانه ست و دغل کاین علت آمد وان دوا/ ما زان دغل کژبین شده با بی گنه در کین شده/ گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا/ این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را/ کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا/ تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی/ و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری/ می مال پنهان گوش جان می نه بهانه بر کسان/ جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا/ خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم/ کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو/ پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو/ سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو/ ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو/ دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت/ آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو/ گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم/ گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو/ من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت/ سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو/ قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد/ در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو/ گفتم ای دل چه مه ست این دل اشارت می کرد/ که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو/ گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است/ گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو/ گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد/ گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو/ ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال/ خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو/ گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست/ گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

مقالات مرتبط با کتاب کلیات شمس تبریزی
آشنایی با 10 شاعر برجسته در ادبیات فارسی
آشنایی با 10 شاعر برجسته در ادبیات فارسی
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب کلیات شمس تبریزی"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من ترجیعاتش رو پیدا نمیکنم چجوریه؟

1402/02/23 | توسطکاربر سایت
0
|

محتوا که حرفی برای گفتن نیس و عالیه، ولی ایرادات چاپ رو میگم براتون : کاغذ بالکه و کتاب بسیار قطور شده و ظاهر زشت پیدا کرده، جلد کاوره و نازک و زود پاره میشه، کاغذ هم نازک و خط هم ریزه

1401/12/16 | توسطکاربر سایت
2
|