کتاب مهابهارات

Mahabharata
(حماسه ملی و اساطیری هند)
کد کتاب : 31227
مترجم :
شابک : ‭978-6007405963
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 428
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1950
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مهابهارات اثر ویلیام باک

آثار معدودی در ادبیات جهان نوشته شده اند که باعث شده است که در کشورهایی با زبان ها و فرهنگ های کاملا متفاوت ، مخاطبان بسیار گسترده ای پیدا کنند ، یکی از این کتاب ها با عنوان مهاباراتا است که حدود 2000 سال پیش نوشته شده است و به احتمال قوی طولانی ترین حماسه ی هند است. این یک داستان از مبارزه سلسله ای است که در نبردی عالی بین دو شاخه از یک خانواده حاکم در هند به اوج خود می رسد. این یک داستان اخلاقی و فلسفی و همچنین یک داستان تاریخی است. در مقدمه ی سانسکریت خود کتاب ، بی.ای. ون نوتن خاطرنشان می کند ، "به غیر از ترجمه ویلیام باک [هیچ نسخه انگلیسی دیگری] نتوانسته است ترکیبی از دین و روحیه ی نظامی را که در حماسه ی اصلی وجود دارد ، ثبت کند." این کتاب که با تصاویر با شکوهش در سراسر جهان به چاپ رسیده است ، یک مجموعه واقعی است. ویلیام باک مترجم این کتاب (1933-1970) یک سانسکریست بود و تمام زندگی خود را وقف بازخوانی های مدرن رامایانا ، مهاباراتا و هاریوامسا که در نهایت ناتمام ماند کرد. وی پس از از تمام کردن دو کتاب نوشت: "روش من در نوشتن هم مهاباراتا و هم رامایانا این بود که با ترجمه ی واقعی شروع به استخراج داستان کنم و سپس آن داستان را به روشی جالب بیان کنم که روح و عطر و طعم اصلی اثر را برساند."
Times Literary Supplement. درباره ی این کتاب نوشته است:
کتابی لذت بخش . . . هرکسی به ادبیات هند علاقه مند است باید آن را بخواند.

کتاب مهابهارات

قسمت هایی از کتاب مهابهارات (لذت متن)
سائوتی راوی، این قصه را برای دوستش سائوناکا در جنگل نائی میشا تعریف کرد. سائوتی، که از روی فروتنی سر به زیر داشت، بعدازظهر در حالی که سرگردان میان جنگل پرسه میزد، آمد و دید جلو دوستش سائونا کا آتشی برافروخته است که شب و روز برای حفاظت از خانهی جنگلی او می سوزد. سائوناکا از او پرسید: «سائوتی چشم نیلوفری، از کجا چنین پرسه زنان می آیی؟» سائوتی پاسخ داد: «از هاستیناپورا، از مراسم قربانی مار پادشاو کورو، جانا جایا۔ آنجا بود که مهابهارات، سرودهی ویاسا، را شنیدم. آن که نخستین بار خدای فیل سر، گیشا، برای شاعر کتابت کرد.» سائونا کا پرسید: «آن ماجرا از چه قرار بود؟»