"محشر صغرا" به قلم "تادئوش کونویتسکی"، تصویری پادآرمانشهری از لهستان پیش از دوره ی دموکراسی در حدود سال 1979 را به دست می دهد که توسط یک نویسنده ی مخالف که از دوران اوج خودش فاصله گرفته، روایت می شود. او نوشتن را رها نموده بود چرا که اعتقاد داشت، نوشتن در بحبوحه ی آشوب های ناپایدار شهر و کشورش، بی هدف بوده و خدمتی به مردم ارائه نمی کند. آیا او نهایتا به عنوان آخرین اقدام اعتراضی علیه این ساختار نامتناسب قدرت، دست به خودسوزی خواهد زد و تا ابد در جنبش کوبنده ی خود باقی خواهد ماند؟ "محشر صغرا" بیش از این که پاسخ به این سوال باشد، درباره ماهیت عمل اعتراضی است. به این معنی که آیا حرکت معترضانه علی الخصوص در شکل هنری آن و از طریق کلمات، آیا دارای قدرتی هست و اگر هست چطور و در چه راهی می توان از آن استفاده کرد.
همچون دیگر آثار "تادئوش کونویتسکی"، طرح داستان در مسیری پر پیچ و خم باز شده و کل وقایع داستان "محشر صغرا" طی یک روز در ورشو اتفاق می افتد. "تادئوش کونویتسکی" در نثر خود شتاب نمی ورزد و بدین ترتیب به خواننده فرصت می دهد تا خود را با فضای داستان وفق دهد. قهرمان داستان بعد از پذیرفتن ماموریت خودسوزی، باقی روز را در خیابان های ورشو پرسه می زند و از تعقیب های پلیس مخفی و گرفتار شدن در دام عشق، شکنجه می شود. خواننده نیز در کنار این کاراکتر، اثرات ایدئولوژی و بروکراسی هایی که تا مرز جنون پیش رفته اند را تجربه می کند و به نزاع انسان برای بقا در برابر فنا شدن در راه هدفی بزرگ تر را به نظاره می نشیند.
کتاب محشر صغرا