قهرمان به کسی می گویند که از هستی فردی خود بگذرد و خود را فدای جمع کند. همچون چوپانی که جان خود را فدای امنیت گله اش می کند. از دید فروید، قهرمان بودن نوعی تولد از مادر و خطر کردن و رسیدن به استقلال و متمایز شدن از افراد معمولی است. به همین دلیل در بسیاری از قصه های اساطیری، زندگی قهرمان با یک سفر آغاز می شود. رستم در اساطیر ایرانی با رخش خود از هفت خوان می گذرد، با شیر غران می جنگد، در مقابل تشنگی و گرسنگی مقاومت می کند، جادوگر و دیو سفید و اژدهای هفت سر و … را از پای در می آورد. اولیس در اساطیر یونانی، پس از ازدواج با پنه لوپه، به سفری دور و دراز می رود، با غول های یک چشم و افسونگران بد طینت و درندگان خطرناک می جنگد، از توفان ها و سیلاب ها می گذرد، آنگاه با تجربهٔ تازه ای به سرزمین خود ایتاکا بازمی گردد. ادیپ شهریار نیز کمابیش همین سرنوشت را داشته است و زندگی اش با سفری ناخواسته آغاز می شود. لائوس پادشاه شهر تب، از همسرش یوکاسته صاحب پسری می شود که نامش را ادیپ می گذارند. پیشگویان می گویند که این پسر سرنوشت شومی خواهد داشت و پدرش را خواهد کشت و با مادرش ازدواج خواهد کرد. لائوس، و بعدها ادیپ، هرکدام به شکلی می کوشند که از این سرنوشت شوم فرار کنند و سرانجام شکست می خورند و داستان همان می شود که پیشگویان پیش بینی کرده بودند: پدرکشی و ازدواج با مادر. اما چون ادیپ به شکست تن نمی دهد و در مقابل تقدیر می ایستد، در نهایت به قهرمان آزادی بدل می شود.
کتابی روان، دقیق و موجز. به دور از پرحرفیهای معمول و با ارائه گام به گام تمها. کتابی که برای فهم سینمای ایران ضروریست.