ایی پای عشقی، پای زمونه و دورونکی. نشستن دوتایی هردو قلندر و، مست و خراب، هر دو خدابیامرز که نشستن انگاری، پای قبری، پای قبرستونکی. پای دلی، پای دلکی. پای حالی حالکی. [سکوت] بگذریم. چی می گفتیم بنویس. نه! بگذریم. ننویس. هیچی ننویس. چی باس بگیم؟ چی باس بگیم؟ صدای خالق: که تو گفتی. که تو گفتی. مرد : ها! که تو گفتی؛ بله خودشه. [آماده ی آغازی دیگر شده به انجام آئینی] گفتی. گفتی بالای سرش دورتر کمی دورتر از این حوالی گفتی ... صدای خالق: انّا لله و انّا الیه راجعون! مرد: ... انّا لله و انّا الیه راجعون! گفت به لبخندی زیر لب که رجعت اگر هست مرا سوی توست! تو امّا نشنیدی یا زیر لب گفتن اش در سوت ممتد قطار، گم شد. صدای خالق گم شد. مرد: ... گفت این طور رفتنا برگشت نداره. برگشت. نداره. ... [وردخوانی] این که بر تو برمی خوانم ای پسر، رحمت نامه است و لعنت نامه نیست که لعنت، بر شیطان رجیم کنند و رحمت نه فقط بر تربت باشد که زندگان محتاج ترند به رحمت اش که البت که هست، رحمانیت اش به خلق و طبیعت و هر آن چه هست در کائنات و هرچه نیست در توهّمات!