مقایسه «ایدئولوژی» های غالب در این دو برهه (انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی) نیز تفاوت های آشکاری را نشان می دهد. «ایدئولوژی» شکل گرفته در دوران انقلاب مشروطه این باور را گسترش می داد که از میان رفتن استبداد و محدود کردن شاه از طریق ایجاد مجلس و قانون، تنها نسخه نجات بخش جامعه ایران است؛ بنابراین ایدئولوژی ای که جنبه وارداتی دارد، بر کهن الگوهای جامعه ایرانی منطبق نیست، کاملا در تضاد با فرهنگ سیاسی چندهزارساله حاکم بر جامعه است، حاملان معدود و محدودی نیز در جامعه دارد و محتوای آن نیز ضد کاریزمایی است، نمی تواند در شرایط بحرانی جامعه مردم را به سوی رهبر کاریزماتیک ملی هدایت کند؛ زیرا در آن ایدئوئولوژی، ایجاد نهاد قانونگذاری و کاهش قدرت پادشاه راه حل اصلی شناخته شده است.