با کاوش در روابط ناشناخته، سرکوب شده، یا در غیر این صورت بررسی نشده که در پس زمینه گفتگوی دنیای هنر معلق هستند، قدرت هنر مقوله ها را دوباره ترکیب می کند، مفروضات را دوباره پیکربندی می کند، و در پایان، دوباره تصور می کند که نوشتن هنری چه می تواند باشد.
این منبع به ظاهر نامحدودی از حقایق شگفت انگیز و حتی جسورانه است که بسیاری از سرمایه گذاران در دنیای هنر ممکن است ترجیح دهند زیاد درباره آن فکر نکنند.
اگر بخواهیم از توان مقاومت هنر در برابر فشار بیرونی سخن بگوییم باید ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که آیا هنر قلمرویی خاص خود دارد که سزاوار حفاظت باشد؟ خودآیینی هنر در بسیاری از بحث های نظری اخیر رد شده است. اگر این گفتمانها حقیقت داشته باشند هنر اصلا ممکن نیست منبعی برای مقاومت باشد در بهترین حالت میتوان از هنر برای طراحی و زیبایی شناختی سازی جنبشهای سیاسی مخالف و رهایی بخش موجود استفاده کرد. پس هنر در بهترین شرایط صرفا مکملی برای سیاست است. به نظر من پرسش مهم این است که آیا هنر قدرتی خاص خود دارد یا صرفا آرایه ی قدرتهای بیرونی است خواه قدرتهای سرکوبگر یا رهایی بخش؟ بنابراین گمان میکنم پرسش خودآیینی هنر پرسش محوری هر بحثی درباره ی رابطه ی هنر و مقاومت است و پاسخ من این است که آری میتوان از خود آیینی هنر سخن گفت؛ هنر حقیقتا دارای قدرتی مستقل برای مقاومت است.