کاش چیزی وجود داشت،اما چاره ای نیست،وجود ندارد،وقت رفتن همه چیز را بردند،هرگز هیچ کس نبود،هیچ کس به جز خودم،هیچ چیز به جز خودم،تا با من از خودم بگوید،نمی توان بس کرد،نمی توان ادامه داد،اما باید ادامه دهم،ادامه خواهم داد،بدون هیچ کس،بدون هیچ چیز،به جز خودم،به جز صدای خودم،یعنی بس خواهم کرد،تمام خواهم کرد،دیگر پایان فرا رسیده است،فانی،این چیست،گودالی کوچک،می روی ته آن،درون سکوت ، بد تر از سر و صداست،می شنوی،بدتر از حرف زدن است،نه،نه این که بدتر،بدتر نیست،منتظر می مانی،با دلهره،آیا مرا فراموش کرده اند؟نه،آری،نه،کسی صدایم می زند،دوباره بیرون می خزم،این چیست،گودالی کوچک،در برهوت . پایان از همه بدتر است.نه،آغاز از همه بدتر است،سپس میانه،آن گاه پایان،در پایان،این پایان است که از همه بدتر است،این صدا،آن،نمی دانم،هر ثانیه از همه بدتر است..." - ساموئل بکت