گوگول در اواخر عمر به طور کامل به کلیسای ارتدوکس روسیه پیوست. زیر نفوذ کشیشی قشری و متعصب قرار گرفت که ادبیات را لعن می کرد و چنین به گوگول تفهیم کرده بود که ادبیات یکی از جلوه های شیطانی است. گوگول به تدریج اعتقادی پیدا کرد که رسالتی مذهبی بر عهده دارد. بر اثر فشارهای روانی بیمار شد و بعد از شفا یافتن کتابی با عنوان « گزیده ای از مکاتبات با دوستان » را در سال ۱۸۴۷ انتشار داد که در آن تداوم نظام برده داری، اطاعت محض در مقابل احکام کاتولیک و تحکیم نظام سلطنت و چشم پوشی از آرمان های آزادیخواهانه، حاصل تخیلات وسواسی و افکار شدید مذهبی او بود.
در عین حال داستان های این مجموعه رنگ محلی و بومی زادگاه گوگول، اوکراین را نیز داشت. اصل آن ها را گوگول در کودکی از پدر و نزدیکانش شنیده بود و موجب علاقه و توجه او به زندگی روستایی و محیط دهقانان شده بود. محتوای این داستان ها، مربوط به زندگی مردم اوکراین بود و جنگ هایی که با ترک های عثمانی و تاتارهای شبه جزیره کریمه و کاتولیک های لهستانی کرده بودند و در واقع حماسه های اغراق آمیزی که موجب غرور و افتخار مردم اوکراین بود. رمانتیسم خاص گوگول، یعنی خیال گرایی و رمانتیسم واژگونه ای که به جای غلو و اغراق در زیبایی ها، زشتی ها و شرارت ها را بزرگ تر و اغراق آمیزتر می کرد، در تکوین و پرورش داستان ها با واقع گرایی او درآمیخته بود؛ به این معنی که گوگول در عین آنکه خیال پردازی می کند، پرده از روی تباهی و فساد جامعه خود نیز برمی دارد و نفرت آشکارش را نسبت به زمامداران فاسد و دولتمردان ستمگر به زبان می آورد. داستان ها آمیزه ای بود از واقعیت و خیال و تصویرهای شاعرانه مردم ساده دل روستاهای دورافتاده روسیه که تا آن روز در ادبیات دنیا نظیر نداشت.
زن او را دست می اندازد و پیشنهاد او را نمی پذیرد. پیسکارف که گرفتار نومیدی می شود و نمی تواند محبوب خود را از تباهی نجات بدهد خود را می کشد. بر عکس، دوست او ستوان پیروگوف دنبال زن بلوندی می افتد به این تصور که زن روسپی است و می تواند او را به دست بیاورد. معلوم می شود زن بلوند، زن پاکدامن صنعتگری آلمانی است. شوهر آلمانی سر می رسد و کتک حرفتی به او می زند. پیروگوف از صحنه آشفته می گریزد و با خوردن نان شیرینی آشفتگی خود را فراموش می کند و به زندگی هوسبازانه خود ادامه می دهد. به این ترتیب سرگذشت دو دوست، یکی تراژیک و دیگری کمدی پایان می یابد و یکی از درونمایه های مورد علاقه گوگول که ظاهر امور، گول زننده است، در این داستان تکرار می شود.
داستان « تصویر » یادآور بعضی از داستان های هوفمان و پواست و در دو قسمت ارائه می شود، در داستان اولی تصویر شخصی دارای نیروی شیطانی است. مردی نقاش تصویر پیرمردی را می خرد که موجب تغییر حال او می شود. تصویر، قدرت شیطانی دارد و نفوذ خود را بر نقاش اعمال می کند. روح پیرمردی که تصویر از اوست، نقاش را به راهی رهنمود می کند که جز به پول و شهرت فکر نکند.