کتاب شاهنشاهی هخامنشی

The Persian Empire
کد کتاب : 36547
مترجم :
شابک : 978-9643115173
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 464
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1983
نوع جلد : سلفونی
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب شاهنشاهی هخامنشی اثر جان مانوئل کوک

کتاب «شاهنشاهی هخامنشی»تاریخ امپراتوری ایران را ردیابی می کند و رشد اعتقادات مذهبی، نیروهای مسلح، هنر و معماری آن را بررسی می کند.

«جان مانوئل کوک» نویسنده این کتاب ابتدا از ظهور مادها و پارس ها می نویسد و سپس به کردارهای کورش بنیانگذار این سلسله می پردازد. او «پارسوا» را نخستین جایی می داند که قوم پارس در آن جا اقامت می کند و می نویسد: «پارسوا» به عنوان سرزمین پارسیان بی گمان در جایی قرار داشته که امروز به آن کردستان ایران می گویند. یعنی جایی در جنوب دریاچه ارومیه و شمال دره هایی که جاده خراسان بزرگ از آن ها می گذشته است . کوروش کشورگشای بزرگی بود و گویا برخلاف اسکندر در آغاز کار خود نیروی رزمنده و آموزش دیده ای نداشت . سربازان پارسی کوروش در آغاز سواری نمی دانستند لذا او ناچار می شود به آموزش سواره نظام خود بپردازد. در میان فرمانروایان بزرگ تاریخ کم تر کسی به اندازه کوروش در میان نسل های آینده نام نیک از خود برجا گذاشته است . هرودوت تاریخ نویس یونانی می گوید خود ایرانیان از او به عنوان پدر یاد می کنند که هم مهربان بوده و هم همه چیزهای خوب را برایشان فراهم کرده است .

کتاب شاهنشاهی هخامنشی

دسته بندی های کتاب شاهنشاهی هخامنشی
قسمت هایی از کتاب شاهنشاهی هخامنشی (لذت متن)
در مجموع مادها مشکل بسیار بزرگ تری برای آشوری ها بوده اند. نام ایشان تقریبا همیشه از زمان شلمنصر سوم تا آشوربانیپال ( ۶۲۷ـ۶۶۸ ) در سالنامه های آشوری ذکر شده است. آن ها استوارانه در غرب فلات ایران مستقر شده و از قرار معلوم به ارتفاعات و دره های بلند زاگرس نیز رخنه کرده و با جمعیت غیرایرانی محلی درآمیخته بودند. سارگن دوم در ۷۱۳ ق.م ادعا می کند که ۴۵ حاکم شهرهای ماد فرمانبردار او هستند و ۳۴ ناحیه ماد را به قلمرو خود پیوسته است. در زمان اسرحدون ( ۶۶۹ـ۶۸۰ ق.م ) دولت های غیرایرانی شناخته شده زاگرس مرکزی، یعنی دولت های الّیپی و هرهر، نامشان در گزارش های آشوری دیده نمی شود و مادها به قدرت مسلط در مرز شرقی کوهستانی آشور تبدیل می گردند.

اگر پارسوا در کردستان ایران یگانه محل به این نام باشد، در آن صورت طبیعی است به این نتیجه برسیم که آنان مهاجرانی بودند که با زور از منطقه قفقاز گذر کرده و به آن جا رسیده اند و بیش تر پژوهندگان نیز همین نتیجه را پذیرفته اند. اما سناخریب شاه آشور در هشتمین لشکرکشی خود ( ۱/ ۶۹۲ ق.م ) با دولت پارسوا یا پارسواش درگیر شد که دولت های الّیپی و انشان همراه با عیلام متحد آن علیه آشور بودند و سناخریب نتوانست در نبرد حلوله در کنار رود دجله بر آنان پیروزی قطعی به دست آورد. الّیپی که دولت حائل یا ضربه گیری میان قلمروهای آشور و عیلام محسوب می شد احتمالا در همان جایی قرار داشت که اکنون شمال لرستان در دره های پیرامون و جنوب شرقی جاده خراسان بزرگ است، ولی دولت انشان دورتر در جنوب شرقی قرار داشت چنان که گویی باید این پارسوا را جایی نزدیک عیلام و با فاصله زیاد با پارسوای کردستان در زمان شلمنصر بدانیم.

. نام دولت الّیپی در زمان اسرحدون ( حدود ۶۷۰ ق.م ) پسر سناخریب از متون آشوری حذف شد، و تقریبا در همان زمان راهزنان اسکیتی ( آسگوسو = سکایی ) از شمال شروع به مزاحمت برای آشوری ها کردند. بعدها اسکیت ها لگام گسیختند و بر تاخت و تازهای خود افزودند و باعث اختلال فراوانی در قدرت رو به رشد مادها شدند؛ اما اگر قوم پارسوای اصلی بالاخره توانستند بر مادها چیره شوند این امر هنگامی روی داده که پادشاهی نیرومند عیلام به دست آشوربانیپال ویران شده و بنابراین عیلامیان در درون سرزمین خود توانایی ایستادگی چندانی نداشته اند ( حدود ۶۴۰ ق.م ) و فرض بر این است که از این هنگام سرنوشت نهایی و آینده هخامنشیان رقم خورد.