آنچه برای افرادی که علاقه مند به تئاتر هستند و فقیر بیشتر از تصاویر استادانه ساندرا گولاند از زندگی در دربار پادشاه خورشید هستند را باید بخوانید.
من نمی خواستم زیر بار بروم. به آن ها گفتم:«من یک دخترم و نیازی به آیین سوگند ندارم.» سوگند به پذیرش آیین جوانمردی (۸) نشان گذر از دوران پسری به مردانگی بود، نه دختری به زنانگی پدرومادرم که همیشه در پی پیداکردن بهانه ای برای اجرای نمایش بودند پافشاری کردند که این بهترین هنگام برای شکوفایی دخترشان و خانم شدن اوست.
پس، من و پدر آیین را پیش روی تماشاچیانمان - مادر و گاستون که در آغوشش آرمیده بود به نمایش دادیم. نخست، نیایشی در خاموشی و آنگاه خود آیین سوگند. ما بازیگر بودیم و تنها وانمود می کردیم، گرچه با تمام توان نقشمان را بازی می کردیم. من ردای سرخ نجبا را روی پیراهن سفیدی که نشانی از پاکی بود به تن کرده بودم و به نشانه ی مرگ، جوراب و کفشی مشکی به پا داشتم.
خشکیده و ملخ، که همگی را پس از کندن سر و پا و بال هایشان با آزمندی می خوردیم، هرکدام به سویی رفته بودند. من گاستون را پیش خودم نگه داشته بودم. از اینکه سرانجام یاد گرفته بود خودش را کثیف نکند خرسند بودم، با این همه، او هنوز یک بچه بود. من نگران ناپختگی رفتارش بودم؛ نگران اینکه هنوز نمی توانست مانند بچه های دیگر سخن بگوید؛ مانند همان پسربچه هایی که با نامهربانی دستش می انداختند و او را منگل، خنگ و کودن می نامیدند.
گاستون کودن نبود، این را خوب می دانستم. من هرگز نتوانسته بودم در بازی دوز شکستش دهم! شگفت انگیز بود! انگار برادرم همیشه می دانست باید مهره هایش را به کدام خانه جابه جا کند تا بازی را ببرد. او نمی توانست حرف بزند، اما این توانایی را داشت که هنگام نمایش به کوچک ترین لغزشمان پی ببرد و به ما گوشزد کند. او برایم پرسشی بود که هرگز نتوانستم پاسخش را پیدا کنم.
و اینکه بیشتر با پادشاهی لویی چهاردهم و دربار فرانسه آشنا میشی
واقعا خیلی کتاب خوبی بود و به خصوص اینکه از روی واقعیت بوده بیشتر باعث شدن دلم بخواد بخونمش
با اختلاف بدترین و افتضاحترین رمانی بود که به عمرم خوندم. فاقد هدف و معنا، فقط گذران زندگی بیهدف یک دختر فقیر در فرانسه. کاش بتونم اون بخشی از زندگیم که این رمان رو میخوندم رو حذف کنم تا شاید روحم به آرامش برسه
کتاب خیلی خوبیه و تصویر خیلی زنده و واقعی از زندگی مردم فرانسه اوایل حکومت لویی چهارده رو نشون میده. یه سری شخصیت معروفم داره مثل لویی چهاردهم . مادام دومونتسپان. پیرکورنی و ژان راسین هر دو از نمایش نامه نویسهای معروف فرانسوی و کلی شخصیت دیگه
الان چیشد خوبه یا نه؟
ملینا میگه اصلأ کتاب جالبی نبود .اون یکی میگه ارزش خواندن را داره ؟!
اصلا کتاب جالبی نبود
وقتی شروع کردم به خوندن این کتاب توصیف صحنهها و اتفاقهایی که میافتاد به نظرم خیلی زنده و ملموس نیومد. تا اواسط کتاب داستان معمولی داشت ولی از اون به بعدش خیلی کتاب جذاب شد و اصلا نمیشد زمین گذاشتش. بعد از تمام شدنش درباره تمام شخصیتهای در اینترنت سرچ کردم و بیشتر باهاشون آشنا شدم. در کل کتاب خوبی بود و ارزش خوندن رو قطعا داره #معرفی_کتاب_با_ایران_کتاب