1. خانه
  2. /
  3. کتاب شیرفروش

کتاب شیر فروش

نویسنده: آنا برنز
2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
پیشنهاد ویژه
3.3 از 1 رأی

کتاب شیر فروش

Milkman
انتشارات: افراز
٪25
520000
390000
4 از 2 رأی

کتاب شیرفروش

Milkman
انتشارات: مجید (به سخن)
ناموجود
95000
معرفی کتاب شیرفروش
کتاب شیر فروش، رمانی نوشته ی آنا برنز است که نخستین بار در سال 2018 وارد بازار نشر شد. در شهری بی نام و نشان، دختری به خاطر کارهای عجیبش با دیگران، متفاوت در نظر گرفته می شود. یکی از آن کارهای عجیب این است که او هنگام راه رفتن، مطالعه می کند. و این که او به کلاس های شبانه ی زبان فرانسوی در مرکز شهر می رود. وقتی یک نیروی شبه نظامی محلی که با نام شیرفروش شناخته می شود، به نوعی به او علاقه پیدا می کند، دختر ناگهان «جذاب» می شود، که البته آخرین چیزی است که او می خواست باشد. علیرغم تلاش های دختر برای اجتناب از شیرفروش—و پنهان کردن دوست پسر احتمالی خود از مادرش—شایعاتی پخش می شوند و احتمال خشونت پابرجا باقی می ماند. رمان شیرفروش، داستانی جذاب درباره ی این حقیقت است که نپذیرفتن مسئولیت ها و انفعال، گاهی اوقات می تواند عواقب بزرگی داشته باشد.
درباره آنا برنز
درباره آنا برنز
آنا برنز، زاده ی سال ۱۹۶۲، رمان نویس و نویسنده ای ایرلندی است. برنز، متولد بلفاست است و بیش از ده سال است که در انگلیس زندگی می کند. او برنده ی جایزه ی ادبی من بوکر شده است. برنز به خاطر کتاب «شیرفروش» برنده ی این جایزه پنجاه هزار پوندی شد. او نخستین نویسنده ی اهل ایرلند شمالی است که جایزه من بوکر را دریافت می کند. در مراسمی مجلل در سالن گیلد هال لندن، کامیلا دوشس کورنول، جایزه معتبر ادبی «من بوکر» را به آنا برنز تقدیم کرد.
ویژگی های کتاب شیرفروش
  • برنده ی جایزه ی من بوکر سال 2018
  • برنده ی جایزه ی حلقه ی منتقدین آمریکا 2018
  • نامزد دریافت جایزه ی Women's Prize for Fiction سال 2019
نکوداشت های کتاب شیرفروش

بدیع، بامزه و منحصر به فرد.

The Guardian

این کتاب، آنا برنز را به عنوان یکی از مهم ترین صداهای عصر ما به تثبیت می رساند.

Barnes & Noble

اثری ماهرانه و موفق، با هوش و اهمیتی شایان توجه.

Los Angeles Times
قسمت هایی از کتاب شیرفروش

نمی‏دانستم او شیرفروش کجاست، ولی شیرفروش ما نبود. فکر نمی‎کنم شیرفروش هیچ جای دیگری هم بود. سفارش های شیر را قبول نمی‎کرد و هیچ چیز شیری ای درمورد او وجود نداشت، درعین حال حتی کامیون حمل شیر هم نداشت. به جایش سوار ماشین های دیگر می‎شد؛ ماشین های مختلف؛ ماشین های پرزرق وبرق، اگرچه خودش اصلا پرزرق وبرق نبود. باوجود همة این موارد، من فقط وقتی متوجه او و ماشین هایش شدم که جلوی من سوار یکی از همین ماشین ها ‎شد؛ یک ون کوچک، سفید و توصیف ناشدنی-گهگاه پشت همین ون هم ظاهر می‎شد.

شوهرخواهر سوم، شوهرخواهر اول نبود. یک سال از من بزرگ تر بود و او را از بچگی می‎شناختم: یک ورزشکار دیوانه، یک قلچماق خیابانی دیوانه و کلا یک مرد دیوانه از هر جهت! او را دوست داشتم، بقیة مردم هم او را دوست داشتند. وقتی کاملا او را می‎شناختند دیگر از او خوششان می‎آمد. چیز دیگری که درمورد او وجود داشت، این بود که هیچ وقت پشت سر کسی حرف نمی‎زد، هیچ وقت متلک های جنسی به کسی نمی‎گفت و نیشخندهای جلف نمی‎زد و درضمن، هیچ وقت از روی فضولی کسی را سوال پیچ نمی‎کرد. درمورد دعواهایش در خیابان هم فقط با باقی مردها درگیر می‎شد و هرگز با زن ها دعوا نمی‎کرد. تنها مشکل روحی اش هم، آن طور که مردم جامعه تشخیص داده بودند، این بود که انتظار داشت زن ها بی باک، الهام بخش و حتی شخصیت هایی افسانه ای و فراطبیعی باشند. از ما هم انتظار می‎رفت با او سروکله بزنیم تا کم وبیش بر او مسلط بشویم که چیز عجیبی بود، چون قوانین او درمورد زن ها اصلا قابل تغییر نبودند.

زوجی که لیست نام های ممنوعه را در منطقة ما نگه می‎داشتند خودشان درمورد این نام ها تصمیمی نگرفته بودند، بلکه روح جامعه بود که به مردم دیکته می کرد اجازة برزبان آوردن چه اسمی را دارند و نباید درمورد چه اسمی صحبت کنند. نگه دارنده های لیست اسم ها دو نفر بودند؛ یک کارمند مرد و یک کارمند زن که به طور مرتب این اسامی را دسته بندی، مرتب و به روزرسانی می کردند و در این زمینه از قابلیت های منشی گری خود بهره می بردند، ولی از نظر جامعه، افرادی با روحیة مرموز و خاص بودند. تلاش آن ها واقعا لازم نبود، چون ما، یعنی سکنة آن منطقه، به صورت غریزی از اسامی آن لیست خبر داشتیم بدون اینکه واقعا آن را مطالعه کنیم از آن اطاعت می کردیم. دلیل دوم مبنی بر اینکه وجود آن لیست لازم نبود، این بود که سال ها پیش از ورود این زوج مبلّغ، خود لیست می‎توانست راهش را ادامه دهد و اطلاعات موجود در خود را نگه داری و به روزرسانی کند. زوجی که از لیست نگه داری می‎کردند اسم هایی عادی داشتند؛ مرد به نامی معمولی صدا زده می‎شد و زن هم یک اسم زنانة معمولی داشت، ولی در جامعة ما آن ها را نایجل و جیسون صدا می کردند؛ لطیفه ای که توسط زوج خوش ذات ما هم پذیرفته شد. اسم هایی که ممنوع بودند به این دلیل ممنوع بودند که در کشور «آن طرف آب» بیش ازحد وجود داشتند. بااینکه مهم نبود بعضی از این اسامی از آن کشور نشئت نگرفته بودند، ولی چون مردم آن کشور از آن ها استفاده می کردند بازهم برای ما ممنوع بودند. مردم بر این باور بودند که این اسامی ممنوعه همان انرژی منفی، همان قدرت تاریخ و همان درگیری قدیمی را در خود دارند و سمبل ظلمی هستند که از آن کشور به این کشور روا داشته شده بود و محل اصلی پیدایش آن ها دیگر مهم نبود.

مقالات مرتبط با کتاب شیرفروش
چگونه با روانشناسی، داستان های بهتری خلق کنیم
چگونه با روانشناسی، داستان های بهتری خلق کنیم
ادامه مقاله
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟

به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند

جایزه من بوکر، به نام بریتانیا به کام دنیا
جایزه من بوکر، به نام بریتانیا به کام دنیا

جایزه ی بوکر از سال 1969 پایه گذاری شده و از همان آغاز، رسالت خود را معرفی و ترویج بهترین آثار داستانی در قالب رمان قرار داده است.

نظر کاربران در مورد "کتاب شیرفروش"
8 نظر تا این لحظه ثبت شده است

متاسفانه ترجمه نشرمجیدبسیاربدونارسابودوهمان اوایل مطالعه ولش کردم

1402/07/05 | توسطجلیل نائینی
0
|
پاسخ ها

بهترین ترجمه‌ی این کتاب برای انتشارات کمتر شناخته شده‌ی نشر هرمز و با ترجمه‌ی راضیه سرحدی است. فقط معلوم نیست به چه دلیل نام کتاب را به (من هم همین طور) تغییر داده اند. جدا از تغییر بی دلیل عنوان، بهترین و درست‌ترین ترجمه‌ی این کتاب است

1403/09/16|توسطکاربر سایت
1

وقتی مقدمه‌ی مترجم رو اول کتاب خوندم، با خودم حدس زدم باید کتاب فوق‌العاده‌ای باشه؛ یک رمان جذاب و عالی. همین‌طور هم شد. کتاب رو که توی دست گرفتم تا نیمه‌شب رهاش نکردم و تمومش کردم. من این کتاب رو از نشر افراز خوندم و باید بگم ترجمه‌ی آقای مهران داور فوق‌العاده بود، روان و دلنشین و مفهوم ترجمه کرده‌بودن. مرسی از نشر افراز و مترجم خوب کتاب‌شون.

1402/05/31 | توسطبیتا رحمان‌بیگی - کاربر سایت
4
|

کتاب شیرفروش با ترجمه‌ی مهران داور از انتشارات افراز خیلی روان و مفهوم بود. من از خوندن این ترجمه خیلی لذت بردم.

1401/03/27 | توسطمحمد شیخ‌زاده - کاربر سایت
3
|

در انتها بعد از مطالعه کامل کتاب باید بگم که، نویسنده من رو سوپرایز کرد چیزی که فکر میکردم قراره تا آخرین صفحه کتاب به عنوان یک اصل بدیهی بپذیرم و باهاش کنار بیام، کاملا تغییر کرد و پیش بینی نشده بود! یکی از خاصیت نوشته‌های سورئال هم همین هست... الان کتاب رو پیشنهاد میکنم؟ بله به نظرم یک بار مطالعه این کتاب میتونه باور شما رو راجع به خیلی از مسائل عوض کنه

1400/12/23 | توسطزهرا - کاربر سایت
4
|

به نظر من نویسنده گاهی اوقات به مسائل بسیار بی اهمیت و جزئی بیش از حد پرداخته و همین موجب خستگی مخاطب میشه، من نسخه چاپی کتاب رو خریداری کردم ولی زیاد راضی نیستم، الان بعد از بیش از 200 صفحه خوندن کتاب، هنوز هم اون کشش لازم رو احساس نمیکنم، به علاوه یک حس یاس و ناامیدی را به آدم تزریق میکنه

1400/12/20 | توسطزهرا - کاربر سایت
2
|

به نظر من کتاب باید به زبان اصلی خونده بشه، اصلا از ترجمه ای که منتشر شده راضی نبودم... کتاب یک نثر انتقادی، اجتماعی و سیاسی داره اگر که علاقه مند به این موضوعات هستید و حوصله یک سبک بدیع و نو رو دارین، میتونه پیشنهاد خوبی باشه

1400/12/20 | توسطزهرا - کاربر سایت
4
|

کتاب گیج کننده ای بود،برای من ترجمه روان نبود و توی فهم متن کمی مشکل داشتم و به همین علت زیاد با متن ارتباط نگرفتم.

1399/05/21 | توسطفاطمه ن
4
|

پس از خواندن داستان، حس گیجی و تعلیق بین شخصیت‌های داستان به آدم دست میده. دلیلش به سورئال بودن داستان بر می‌گرده. شاید نیاز به خواندن مجدد داستان باشه.

1398/05/23 | توسطملک جعفریان
7
|