هوش بی پروا، شوخ طبعی گزنده، آشکارسازی آهسته، بدون نتیجه گیری: داستان آن انرایت مانند کهربایی تاریک اما درخشان است.
تأملی ژرف و شعرگونه بر خاطرات و وابستگی ها.
به شکل خیره کننده ای شیوا و استوار.
از زمانی که لیام فوت کرد، شیوه ی زندگی من این گونه شد. همه ی مدت شب بیدار می ماندم. یا می نوشتم یا در اتاق قدم می زدم... این خانه را هشت سال پیش، یعنی در ۱۹۹۰ خریدیم. برادرم لیام عاشق پرنده هاست و مانند همه ی پسر بچه ها، عاشق استخوان جانورهای مرده است.
ما همیشه از افرادی که دوستشان داریم، خوشمان نمی آید، این گزینه همیشه در اختیارمان نیست.
گذشته اش در پس اوست و آینده اش، دغدغه ای برایش نیست. او با سرعت مختص به خود، به رفتن در گور نزدیک می شود.
جایزه ی بوکر از سال 1969 پایه گذاری شده و از همان آغاز، رسالت خود را معرفی و ترویج بهترین آثار داستانی در قالب رمان قرار داده است.
ترجمهی کیومرث پارسای انقدر بده که حتی نمیشه منظور نویسنده رو حدس زد