دو دوست، یکی سرباز دیگری دبیر، یکی جسم را به کار می گیرد و دیگری روح را، یکی عمل کردن را یاد می دهد و دیگری فکرکردن را، یکی خشونت به خرج دادن را در پیش می گیرد و دیگری عدم خشونت را. اما به کجا می رسند؟کتاب در هر صفحه و هر فصلش چنان از گفته های جان دار، تکان دهنده، گاه گزنده و گاه نوازش آمیز پر است که آدم به فکر می افتد آن ها را در جنگی گردآوری کند، ولی چه ضرورتی دارد، کتاب خود جنگ مفصلی است، فرآورده ای از ضدونقیض ها، ظلمت و روشنایی، خلاصه ای از «بودن» و «شدن» ، از طبیعت، از انسان، از آن چه که ما برایش پا به این دنیا گذاشته ایم و از رسالتی که به عهدۀ یکایک ماست. ساعت گرگ و میش، نگاهی دارد به الجزایر در دوران مستعمره . در واقع نگاهی به مردم و روشنفکران فرانسه در زمانی که الجزایر از مستعمرات آن به شمار می رفت. و تقابل دو دیدگاه متضاد است که رولان، شخصیت اصلی داستان، با افراد دیگر خصوصا جورج به عنوان فردی با دیدگاه متفاوت دارد . نکته ای که داستان را متفاوت می کند زاویه دید این رمان است که از فرانسه به الجزایر نیست بلکه نگاه به انسان ها است. انسانها در الجزایر و انسانها در فرانسه. این کتاب علاوه بر روشنگری از عنصر هیجان،عشق و دوستی بهره مند است. دغدغه اصلی این داستان انسان و وظیفه انسان در قبال انسان است.
کتاب ساعت گرگ و میش