آدریانا:یا مریم مقدس،تو چقدر عصبانی ای! لائورا:اینو همین الان ریتا به م گفت...حداقل سعی کن یک کم خلاق باشی! آدریانا: نمیفهمم چرا همیشه می خوای با همه بگو مگو کنی... معلوم هست مشکلت چیه؟ لائورا: نه،معلوم نیست!و تلاش م نکن به هر قیمتی که شده توی زندگی من سرک بکشی!من دیگه بزرگ شدم و هر کاری که دوست داشته باشم می کنم!(با عصبانیت بلند می شود و از سمت راست خارج می شود.در همین لحظه از در انتهای صحنه وینچنتزو وارد می شود.)