در متون پهلوی این واژه بسامد فراوان ندارد و در کتاب های عمدۀ پهلوی مانند بندهش، گزیده های زادسپرم، دینکرد و .... این واژه نیامده است. کاربرد آن بیشتر در اندرزنامه های پهلوی است. یک بار در اندرز دانایان به مزدیسنان آمده است و چند بار در دادستان مینوی خرد. در بند 20 به بعد اندرز دانایان به مزدیسنان، سپنج در مفهوم گذران و موقتی است: هر که چنین دید، چرا دل بندد (؟) اندر جهان و گیتی را به سپنج ندارد.
فره که نمونه اصلی هویت و اصالت پیامبری زردشت است، تنها از طریق دوغدو مادر زردشت در وجود او تجلی خواهد یافت. در دینکرد هفتم آمده است: «.... آن فره برای آفرینش زردشت، از پیش اورمزد به روشنی بی پایان فرود آمد و از روشنی بی پایان به خورشید، از خورشید به ماه، از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتشی که در خانۀ زوئیش بود و از آن آتش به زوئیش، زن فراهیم روان رسید، چون آن دختر که مادر زردشت بود، زاده شد». وجود این فره دوغدو را نورانی کرد. در دینکرد پنجم آمده است: «در درازنای زندگی، هرگاه مادر زردشت از خانه خویش به جایی می رفت، آن فره مانند پرتو آتش، بلند و ستبر، به سرزمین های دور، روشنی، نور و فروغ می داد»
خدمتگزاران فرهنگ ایران» به نوشتارهایی در تجلیل از پورداود، دهخدا، فردوسی، آرتور کریستن سن، هرمز میلانیان و .... اختصاص یافته است. یکی از نوشتارهای این بخش با عنوان «بانویی نستوه» در بزرگداشت پری صابری است. در این نوشتار آمده است: «هنرمند اثری می آفریند؛ ولی کار هنرمندی کارستان است که در شرایط نامناسب و در زیر فشارهای گوناگون به خلق اثری بپردازد. شاهکارها معمولا در شرایط نامناسب خلق می شوند. پری صابری هم در زمینی پرسنگلاخ قدم گذاشت. جرئت، همت و جسارت خود را به کار گرفت. با مهارتی خاص دوباره رنگ و حریر و زیبایی و حرکات موزون را آرام آرام به روی صحنه آورد و صدای لطیف زن را کنار آوای مردان به گوش تماشاچیان رساند. صحنۀ تئاتر به دست او پس از مدت ها رنگین شد و آهنگین. هنر ارزندۀ دیگر او این بود که با موضوعات اصیلی که برای آثار نمایشی اش برگزید، پلی شد میان شاهکارهای ادبی و گنجینه های کم نظیر سرزمین ما.