در این سومین ماجراجویی خود، کارآگاه دوستداشتنی ویلیام مرداک با خودکشی آشکار پلیس الیور ویکن، مردی که تنها حامی مادر و خواهر ناتوانش بود، درگیر میشود. اما تحقیقات بیشتر توسط کارآگاه مرداک او را به دورتر می برد و او شروع به شک می کند که خانواده ایکین، که خانه آنها در مجاورت خانه ای است که ویکن در آن مرده است، بیش از آنچه آنها اعتراف می کنند درگیر پرونده هستند.
مورین جنینگز، چه در توصیف کشیدن دندان، چه تعصب بی چون و چرا نسبت به مهاجران چینی معدود در شهر، یا رفتار خیرخواهانه اما عجیب و غریب با زنان بیمار روانی، بار دیگر این دوره را زنده می کند.
کتاب توم بیچاره سردش است