مثل اینکه من پسر خانوادگی آقای مجید کرم پورم مثل اینکه دبیر ادبیات هستم مثل اینکه این زندگی است تلفن خصوصی، دوست های عمومی، دشمنان ویژه مثل اینکه خاطره دختری است که هر شب در خواب هایم بدجور لو می رود و خواب عقیده من بود برای دیدن روز با چشم هایم خیلی کار کردم آدم مسئله دار آخرش از توضیح المسائل شخصی در یک اتاق ویژه یا شاعر می شود یا شاعر