1. خانه
  2. /
  3. کتاب دیگر تنها نیستی

کتاب دیگر تنها نیستی

نویسنده: استفانو بنی
3.6 از 1 رأی

کتاب دیگر تنها نیستی

You are not alone anymore
ناموجود
169000
معرفی کتاب دیگر تنها نیستی
کتاب «دیگر تنها نیستی» نوشتهٔ استفانو بنی، نویسندهٔ خلاق و طنزپرداز ایتالیایی، روایتی خیال‌پردازانه، گروتسک و شیرین-تلخ از تنهایی انسان در جهان مدرن است. بنی در این اثر، با زبان شوخ‌طبع اما عمیق خود، شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که هر یک به شیوه‌ای منحصر به فرد درگیر تنهایی، حس جدایی، و جستجوی ارتباط و معنا هستند. او آن‌ها را در موقعیت‌هایی گاه عجیب، گاه خنده‌دار و گاه اندوه‌بار قرار می‌دهد تا پیچیدگی‌ها و تناقض‌های روابط انسانی را آشکار سازد.
داستان‌ها مانند آینه‌هایی رنگارنگ، تصویری از واقعیت‌های روانی و اجتماعی انسان معاصر را منعکس می‌کنند؛ واقعیتی که در آن مرز خیال و واقعیت به نرمی در هم می‌آمیزد. بنی با نثری شاعرانه و ساختاری چندلایه، جهانی می‌سازد که در آن شخصیت‌های عجیب و بعضا غریب، با طنز و تلخی دست به گریبان‌اند و به دنبال راهی برای غلبه بر احساس انزوا و بازیابی معنای حضور خود در این جهان هستند.
«دیگر تنها نیستی» نه صرفا مجموعه‌ای از داستان‌های سرگرم‌کننده، بلکه تأملی ژرف بر تنهایی، عشق، هویت و ارتباطات انسانی است؛ روایتی که با لحنی شوخ، بی‌پروا و در عین حال ظریف، خواننده را دعوت می‌کند تا از زاویه‌ای تازه به روابط انسانی و معنای زندگی بنگرد. بنی در این کتاب، همچون نوازنده‌ای ماهر، نت‌هایی از طنز، تخیل، انتقاد اجتماعی و عاطفه را در کنار هم می‌چیند تا قطعه‌ای منحصربه‌فرد از تجربه انسانی بسازد؛ قطعه‌ای که هم می‌خنداند، هم می‌لرزاند، و هم به تأمل وامی‌دارد.
درباره استفانو بنی
درباره استفانو بنی
استفانو بنی نویسنده، شاعر، روزنامه نگار ورهبرارکسترمشهورایتالیایی است. استفانو بنی یکی ازخلاق ترین نویسندگان ایتالیایی نسل دوم پس ازجنگ جهانی دوم است، کتاب کافه زیر دریا اولین اثر ترجمه شده ی او به زبان فارسی است که شامل داستان هاییست بسیارگوناگون ودرسبک های مختلف، آمیخته با طنزی خاص و نادر.
قسمت هایی از کتاب دیگر تنها نیستی

یک روز آقای رمو تصمیم گرفت که دیگر به سگش غذا ندهد و او را دو روزی گرسنه نگه داشت. اما بوم او را همچنان عاشقانه و با مهربانی دنبال می کرد. وقتی که آقای رمو برای غذا خوردن سر میز می نشست، بوم نه چیزی درخواست می کرد و نه حتی نزدیکش می شد. تنها از دور و با کنجکاوی مطبوعی صاحبش را تماشا می کرد، انگار که در چشم هایش نوشته شده باشد: اگه تو بخوری، منم سیر می شم. و هر چقدر که آقای رمو از روی بدجنسی با سر و صدا و ولع لقمه ها را پایین می داد، نگاه بومرنگ لطیف تر می شد. وقتی بلاخره آقای رمو به بومرنگ غذا داد، او نه از خود بی خود شد و نه هیجان زده به سمت ظرف غذا هجوم آورد، نه. تنها دمش را آرام و سپاسگزار تکان داد، انگار که بخواهد بگوید: «تو دلایل خودتو واسه غذا ندادن و گشنه نگه داشتن من داشتی، اما ازت ممنونم که امروز به یادم افتادی.» بعد از آن آقای رمو شاید از روی عذاب وجدان بیمار شد. تب بالایی داشت و بوم به مراقبت از او می پرداخت. در شب هذیان گویان از خواب می پرید و همین که چشمانش را باز می کرد با چشمان باز و مهربان سگ و البته گوش های بلند شبیه به آنتنش روبه رو می شد. به نظر می رسید که می گوید: «ارباب! مرگ رو هم گاز می گیرم، اگه بخواد نزدیکت شه.» حس تنفر از آن عشق وصف ناشدنی بوم در روح سرد آقای رمو داشت بیشتر و بیشتر می شد. سگ را چهار روز بیرون نبرد. آن روزها بوم با پنجه هایش در تراس را باز و خیلی با احتیاط آنجا دستشویی می کرد، با توجه به متابلیسم بدنش بیست قطره ادرار و یک نخود مدفوع آن هم هر دو روز یک بار.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب دیگر تنها نیستی" ثبت می‌کند